گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

گل رخ

یک من ماست چقدر کره داره ؟

به نام خدا نوروز امسال و در سفر به فردوس ، اوقات خوشی داشتیم و موضوع سنگ کلیه و درد های شروع سال رو فراموش کردم ؛ هنوز فرصت نشده که مطلب زیادی از تعطیلات عید بنویسم . در فردوس تعریف های زیادی از " ماست بند " ی شنیدم که کره ی محلی تهیه می کند و مشتریان زیادی هم دارد ؛ من هم ، که مشهور به مخالفت با هر گفتاری هستم و مثال های نقض زیادی همیشه در آستین دارم ، مدعی بودم که کره ی تولیدی جناب ماست بند " کره ی ماست " نیست و کره ی خامه است ! . شاهدش هم لبنیاتی محله ی خودمان که کره ی خامه را کیلویی 17 تومان می فروشد و کره ی ماست را کیلویی 30 تومان ( تقریبا دو برابر ! ) . در حقیقت دو روش برای تولید کره وجود دارد : روش اول ...
30 فروردين 1394
47797 1 12 ادامه مطلب

گرماست

به نام خدا گرماست ( gormast ) غذایی ساده و خاص چوپانان خراسانی است . غذایی که بیشترین نوستالژی بهار را در ذهن بچه های کویر زنده می کند ( البته اگر روح و روانی آماده داشته باشند که در 99 درصد بچه های کویر چنین روح و روانی سراغ ندارم ! ) . البته این غذای ساده برای کامل شدن و جاودانه ماندن نیاز به ملزوماتی دارد که چندان در دسترس بیشتر مردم نیست ؛ چوپانان خراسانی ، در فصل بهار ( اواسط اسفند تا اواخر اردیبهشت ! ) درون مشک کوچکی که از پوست گوسفند درست می شود و مشکوله ( مشک کوله ) نام دارد ، شیرِ گرم و خام گوسفندی را می ریخته اند ( حالا خبر ندارم که چگونه اند ! ) و مشک را از کنار خورجین و پالان خرشان آویزان می کرده اند ؛ در طول روز و بالا و پ...
28 فروردين 1394

اوسنه ی کل مقسی !

به نام خدا " اوسنه ی کل مقسی  ور سر دستم بگزی  یک نار و دو بهی بهی را دادم به بزی بزی به مو پسلک و داد پسلک و دادم به زمین زمین به مو گندم و داد گندم و دادم به آسیاب آسیاب به مو آردک و داد آردک و دادم به تغار تغار به مو خمیر و داد خمیر و دادم به تنور تنور به مو گلک و داد گلک و دادم به آخوند آخوند به مو کتاب و داد کتاب و دادم به خدا خدا به مو برار و داد ... برار مو رفته به جنگ شاه قلی شاه قلی کشته شده ، برار مو "منده " شده آش می پزم نمی خوره ، ته دیگ ... ... " این تصنیف ساده و کوتاه رو فقط باید با گویش خراسانی بشنوید تا زیبایی نابش رو درک کنید ؛...
3 بهمن 1393

معجون زمستان

به نام خدا عکس بالا ، باباآقا رو در بهار 57 و داخل یک مزرعه ی خشخاش نشان میده . قبل از انقلاب در مناطق زیادی از ایران خشخاش می کاشته اند . گیاه خشخاش نیاز کمی به آب و نگهداری داشته و سود زیادی از  کاشتنش نصیب کشاورزان می شده است ؛ غیر از دانه های رسیده ، تمام گیاه و شیرابه ی جریان یافته در اندام هایش شدیدا سمی است و به خاطر مواد مخدر متنوعی که از این گیاه استحصال می شود ، تجارت و کاشتش در تمام دنیا ( غیر از افغانستان ) تحت کنترل شدیدی است . در جنوب خراسان ، برای شب های بلند زمستان ، از دانه های خشخاش همراه با چند ماده ی دیگر معجونی خوشمزه و مقوی " راست می کنند " که عجیب مورد توجه بچه ها قرار می گیرد . مواد مورد نیا...
30 دی 1393

توگی

به نام خدا یکی از غذاهای محلی و خوشمزه ی مردمان جنوب خراسان ، " توگی " است . توگی نوعی شوربا است که ماده اصلی تشکیل دهنده اش ارزن پوست کنده است ؛ اسم این غذا هم از همین ماده می آید ؛ در فردوس ، گناباد و آبادی های دو طرف رشته کوه کلات در جنوب خراسان ، به ارزن پوست گرفته توگی می گویند . روش پختنش خیلی ساده و راحته ؛ البته اگر بتونید توگی پیدا کنید ! ؛ این یک غذای محلی است و ارزن پوست گرفته که برای پختن غذا لازمه رو فقط میشه توی فردوس یا گناباد تهیه کرد . هر ساله با شروع فصل سرما ، توی اکثر فروشگاه های فردوس میشه توگی پیدا کرد ؛ مردم فردوس توگی رو بیشتر به عنوان صبحانه می خورند ، بچه که بودیم ، باباآقا همیشه صبح های جمعه ی ...
22 دی 1393

باغ انار

به نام خدا   نگاره ی بالا ، تصویر خاطره انگیزی از کتاب فارسی اول دبستان دانش آموزان دهه شصت شمسی است . اصغر ، پسر عموی امین و اکرم به همراه پدرش ... . پدر اصغر باغبان بود و با غ انار داشتند ؛ اصغر در آبیاری و سمپاشی درخت ها به پدرش کمک می کرد ( البته درخت انار نیازی به سم پاشی ندارد ! ) . آن ها موقع چیدن انار ها مواظب بودند که تیغ به دستشان فرو نرود چون بعضی از درخت ها تیغ داشتند . در کل کتاب فارسی و شکل ها و نقاشی هایش ، هیچ کدام به اندازه ی پدر اصغر مرا به یاد باباآقا نمی انداخت ! ، مخصوصا دست های بزرگ و زمختش موقع چیدن انار ها ...  برای عاشورا که رفته بودیم فردوس ، روز بعد از عاشورا با عباس ، مادرم و با...
14 آذر 1393

بچگکم ، حمیدکم !

به نام خدا   هفته ی گذشته ، صبح زودی ،علی زنگ زد ؛ شاکی بود و عصبانی ! ...  از سحر با پدر و مادرم رفته بود سر زمین زعفرانی ، برای چیدن گل زعفران ...  گل چیدن فعل قشنگ و دلربایی است ، اما وقتی که بخواهید از ساعت 5 صبح تا 3 بعد از ظهر ، پا مرغی یا با کمر خم شده ، بیست یا سی کیلو گل بچینید این دلربایی واقعا کمرنگ می شود ! .  بچه که بودیم ( اوایل دهه ی هفتاد شمسی ) آخر های آبان و اوایل آذر هر سال ، فصل برداشت گل زعفران بود و به همین مناسبت صبحگاه مدرسه ها هم یک ساعتی دیرتر برگزار می شد چون تقریبا همه ی مردم فردوس و روستاهای تابعه درگیر برداشت زعفران بودند . بعضی روزها ، وقتی می رفتیم مدرسه ، برای چند نمره ...
2 آذر 1393

نان و گردو

به نام خدا بعد از شروع شلوغ سال تحصیلی و حجم زیاد کاری که در این هفته ها داشتیم ؛ رفتن به فردوس و برگشتن از سفر ، نقطه ی پایانی بر این مشغله ها بود ؛ یک باره سرم خلوت شده و کاری نمانده ! . گل رخ همین الان بیدار شد و خواست که تلویزیون رو براش " خوتن " کنم ! ؛ امروز قرار بود ببرمش پیش یکی از دوستای مامانش برای گفتاردرمانی و تصحیح ادای کلمات که راستش ترسیدم دوباره منو از مرز جنون عبور بده ! ؛ تازگی ها خیلی خیلی لجباز شده و می ترسم در یکی از این عبور ها از مرز جنون ، همون طرف مرز اقامت دائمی بگیرم ! . نشسته بودم روی اپن و داشتم صبحانه می خوردم ؛ روی اپن نشستن و غذا خوردن خیلی به من آرامش میده ؛ طبق معمول نان و گردو که خیلی دوس...
21 آبان 1393

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ...

به نام خدا امسال هم به سنت هر ساله ، تاسوعا و عاشورا رفتیم فردوس ... برای خانواده ما ( و البته خیلی های دیگه ) هیچ جایی برای عزاداری عاشورا ، فردوس و هیئت حسینی سادات نمی شود . هیئت حسینی سادات و هیئت فاطمیه ی طالار قدیمی ترین جمع های عزاداری سیدالشهدا در منطقه فردوس محسوب می شوند . مراسم عزاداری با همان شکل و شمایلی برگزار می شود که پیرمردان در کودکی دیده اند . نوحه ها ، روضه ها ، مقتل خوانی ها ، غذاهای نذری و دسته های عزاداری در طول سالیان دراز تغییری نکرده اند . همه ی امورات هیئت موروثی مانده اند ؛ مداح هیئت ما شغلش مداحی نیست ؛ مغازه دارد و به سبب اینکه پدر و پدربزرگش ( که آنها هم شغل های دیگری داشته اند ) روضه خوان و مداح هیئت بود...
17 آبان 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد