گل رخگل رخ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

گل رخ

با دخالت دست و پا !

به نام خدا اول : هفته گذشته ، یکشنبه رفتیم فردوس و پنجشنبه برگشتیم ؛ از مشهد گوجه فرنگی و انگور خریدم و بردم تا در باغ باباآقا رب و شیره درست کنیم .   تهیه رب گوجه فرنگی که مثل هر سال بود و تازه ای نداشت ؛ جز اینکه تعداد کسانی که رب خانگی مصرف می کنند خیلی زیاد شده و بعد از ماجرای پالم در لبنیات به نظر می رسد که مردم نسبت به خوراکی ها حساسیت بیشتری دارند . رب های بازاری که با بسته بندی و اسامی جذاب و با ذکر " بدون دخالت دست " به بازار عرضه می شوند اکثرا وارداتی از چین هستند . عمو علی ( برادرم ) چندین بار از بندر عباس به مقصد کارخانه هایی در مشهد رب چینی بار زده و به مقصد رسانده است ؛ در بسته بندی هایی ...
30 شهريور 1393

قمری

به نام خدا هفته گذشته برای تعطیلات عید فطر رفتیم فردوس . سفری کوتاه و ساده بود . به بچه ها هم خوش گذشت .  شهاب و گل رخ در منزل بابا آقا :                                 یک انباری کوچیک کنار حیاط خانه بابا آقا هست که شیشه روی درش شکسته :     و یک قمری " دیوانه ! " از این شیشه شکسته استفاده کرده و روی تاقچه انباری ،  روی در وارونه یک کتری ، لانه ساخته و جوجه آورده ! .  بی جهت نیست که خراسانی ها ، قمری را خنگ ترین و بی خیال ترین حیوان ز...
13 مرداد 1393

زردآلو

به نام خدا  به محض تعطیل شدن مدارس ابتدایی رفتیم فردوس . هفته بعدش من با عباس و علی ، با تریلی علی ، رفتیم بندر عباس ؛ جریان اون سفر رو توی یک فرصت دیگه می نویسم . مثل همیشه ، آخر خرداد برای ما فصل زردآلو خوردنه ! . زردآلوهای باغ ما از نوعی بسیار بسیار آبدار و شیرینه ! . یک درخت زردآلوی بزرگ و پر شاخ و برگ توی باغ ما هست که هر سال میزبان جمع کثیری آدم و پرنده و حشره و شغال و جوجه تیغیه . باباآقا تا جایی که دستش برسه زردآلوها رو میچینه با این وجود قسمت زیادی از میوه دور از دسترس نردبان و بشکه و چهارپایه قرار داره و نصیب پرندگان و حشرات میشه . زردآلوهای رسیده بیشتر اوقات با سقوط آزاد مثل یک گلوله عسل می ترکند ! .  زرد...
1 تير 1393

باباجان

به نام خدا  این آقا اسمش " سید محمد " است . نوه ها ایشون رو " باباجان " صدا می زنند . البته به خاطر " سید " بودن می شد  " باباآقا " هم خطاب بشن اما دخترها فکر می کنند باباآقا اصطلاحی قدیمی است و باید به روز تر باشیم ! . در هر صورت کار بچه های ما راحت تر شده چون نیازی نیست  هر دو پدربزرگ رو با یک اسم صدا بزنن ! .   " باباجان "  متولد 1323 و بازنشسته " آب و فاضلاب" است .البته الان به پسته کاری اشتغال دارند .  این هم باغ پسته  " باباجان " ؛ البته در شهریور و قبل از برداشت پسته ...       &nb...
28 آبان 1392

بابا آقا

به نام خدا  این آقا اسمش " سید علی رضا " است . ما و نوه ها " بابا آقا " صداش می کنیم . چون از قدیم توی شهر ما رسم بوده بابا بزرگ های سید رو  " بابا آقا " صدا کنن . باباآقا متولد 1326 و بازنشسته آموزش و پرورش است . البته الان به باغداری و زعفران کاری مشغول هستند . توی باغشون پسته ، انار و مقدار کمی زردآلو و به و انگور دارند .  اینم عکس باغ باباآقا ؛ البته در پاییز و بعد از برداشت انار ...       این جا هم مزرعه زعفران و مراحل بعدی ....         گلی ما باباآقا رو " بااگا " صدا میزنه ! ...
28 آبان 1392

ظهر عاشورا

به نام خدا  امسال هم برای عزاداری رفته بودیم فردوس . برای اهالی شهر ما هیچ جایی در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی حس و حال " شهر " را ندارد . روز تاسوعا تمام هیات مذهبی برای عزاداری راهی گلزار شهدا می شوند . این هم عکس گلی - همراه ننه جون - عصر تاسوعا در بهشت اکبر : شب عاشورا همراه با عزاداری و روضه خوانی ، نخل ها را هم برای روز عاشورا آماده می کنند . نخل نمادی از تشییع پیکر شهدا است که در اکثر مناطق مرکزی ایران به شکل های مختلف رواج دارد . شب عاشورا مردم کنار نخل ها شمع روشن می کنند .  ظهر عاشورا هر کدام از شش هیئت اصلی نخل خود را تا چهار راه مرکزی شهر حمل کرده و همه نماز جماعت برگزار می کنند . این هم نخل هیئت ما ؛ هیئت...
26 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد