گل رخگل رخ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

گل رخ

Apple Cider Vinegar

به نام خدا همسرم میگه شناختن من کار سختیه ؛ اهل افراط و تفریطم ؛ یا زنگیِ زنگم یا رومیِ روم ؛ حد وسط توی هیچ کاری ندارم .  یه فیلم رو بارها و بارها می بینم و بعدش دیگه دوست ندارم برای بقیه ی عمرم به اون فیلم فکر کنم ؛ از ذهنم پاکش می کنم . یه ترانه رو به حدی گوش میدم که حالم از گوش دادن دوباره اش به هم بخوره ؛ ماه قبل اونقدر در مصرف قهوه جلو رفتم که توی مدرسه بالا آوردم و الان دیگه نمی تونم بوی قهوه رو بشنوم .  برای 41 سال تمام موهای سرم رو کوتاهِ کوتاه اصلاح می کردم ؛ در چند سال گذشته که همیشه موهام رو از ته می تراشیدم ولی الان 10 ماه هست که موهای جلوی سرم رو کوتاه نکردم و بعد از این همه سال تازه فهمیدم موهایی فرفری داشتم و ...
11 آذر 1398

ما سرطان داریم

به نام خدا روزی شخصی تصمیم می‌گیرد گوشی تلفن خود را بردارد و در تلگرام پیامی به دوستش دهد و تولدش را تبریک بگوید.  مدت زمان این عمل تقریبا سه دقیقه است.  او گوشی را برمی‌دارد، وارد تلگرام می‌شود و می‌بیند تعداد زیادی پیام جدید آمده. یک به یک همه را باز می‌کند.  چند پیام اجتماعی است، چند پیام با محتوای طنز، چند فیلم، چند گیف و... هر کدام‌شان هم در پایان، حاوی لینکی هستند از کانالی که این پیام‌ها از آن‌جا فوروارد شده. سری به آن‌ کانال‌ها می‌زند.  شروع می‌کند به اسکرول کردن(راندن صفحه موبایل به بالا یا پایین).  از کانال اول به دومی و سومی و همین&zwn...
2 خرداد 1398

میل نوشتن

به نام خدا این روزها باز هم حال خوشی دارم ؛ ده روزی هست که تلگرام و اینستاگرام رو بستم ؛ نبستم ولی از همه ی گروه ها خارج شدم و همه ی مخاطبین رو هم حذف کردم . اولش برای خواندن مطالب کانال ها و با آنلاین شدنم ، بعضی از دوستان پیام می دادن که برگردم ؛ آنلاین شدن رو هم مخفی کردم که دیگه کسی پیام نده و مزاحمم نشه . تلگرام خوبه ولی خیلی سطحی ، شلوغ ، پر سرعت و پرحاشیه است و وقت خیلی زیادی رو ازم می گیره .اولین باری نیست که به قصد ترک اعتیاد به شبکه های اجتماعی از تلگرام میام بیرون ؛ کلا زود زود دلزده میشم از اون فضاها ... این روزها خیلی زیاد میرم پیاده روی ؛ حال و هوای اسفند و خنکی هوا خیلی خوبه و میشه مدت ها قدم زد و فکر کرد ؛ توی اون زمین ه...
9 اسفند 1397

کریسمس

به نام خدا  این روزها سرخوشم ؛ کمتر توی فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هستم و ذهنم کم کم داره باز میشه و کارهای عقب افتاده رو دارم یواش یواش جمع و جور می کنم .  شروع زمستان رو همیشه دوست داشتم و همیشه زمستان حال خوبی بهم می داده ؛ شاید به این دلیل که من متولد زمستانم . امروز عید کریسمس بود ؛ تولد عیسی مسیح ؛ شاید برای خیلی ها توی یه کشور مسلمان ، این روز خیلی معنی و مفهوم خاصی نداشته باشه اما من از همون قدیما از کریسمس خوشم می اومد . روزِ قبلِ تولدم بود و همیشه با دیدن کارتون سرود کریسمس ، یا همون اسکروچ ، که هر سال توی برنامه ی کودک تلویزیون پخش می شد ، این روز رو جشن می گرفتیم ( مثلا   ) . امروز برای بچه ها این...
4 دی 1397

شروع دوباره ، مثل تمام شروع های این سه سال

به نام خدا هنوز نتونستم بلند بشم و شروع کنم به زنده کردن وبلاگ گل رخ بعد از یک سال حضور در تلگرام تقریبا تمام توش و توان منو برای نوشتن می گیره و وقتی برای باقی کارها توی فضای مجازی نمیزاره ؛ انگار این شبکه های اجتماعی ویروس ها و آفت های فضای مجازی شدن که به هر وبلاگی سر می زنم می بینم مدت ها از آخرین به روز رسانی هاش گذشته و کمتر وبلاگی هست که هنوز مثل قدیما زنده و پویا مونده باشه . بارها و بارها تلاش کردم برای نوشتن دوباره و باز هم در بر همون پاشنه ی سه سال اخیر چرخیده ؛ شبکه های اجتماعی گسترده شدن اما کم عمق و سطحی و مملو از آدم های سطحی ؛ یه عکس و یه جمله شده تمام خلاقیت و نویسندگی بخش بزرگی از آدم های فعال توی اون شبکه ها ؛ در حا...
25 آذر 1397

روزانه

به نام خدا هوای این روزهای مشهد رو نمی پسندم ؛ یه سرمای خاص و آزار دهنده ، یه گرمای بی دلیل و نابهنگام .  وضعیت لباس پوشیدنت مشخص نیست ؛ صبح سرد سرد ، ظهر گرم گرم ، عصر یه سرمای سوزاننده ، شب خنک ؛ ذهن آدم قاطی می کنه ! شرایط خانه ی جدید هم مزید بر علت شده ؛ خانه ی قبلی طبقه ی سوم بود و به یمن همسایگان سرمایی و بعضا علاقه مند به افیون ، لازم نبود که درجه ی بخاری از شمعک بالاتر بره ؛ خانه جدید هم بزرگتره و هم طبقه ی اول و زیرش خالی و هم سیستم گرمایشش پکیج و رادیاتور و آبه ؛ گرمایش پکیج مطبوع اما لوس ه . مثل بخاری نیست که هر وقت خواستی در عرض نیم ساعت خونه بشه تنور و هر وقت خواستی فتیله رو پایین بکشی ؛ پکیج آروم آروم گرم می کنه و من...
28 مهر 1395

اولین

به نام خدا شنبه 29 خرداد ( پریروز ) اولین دندان شیری گل رخ افتاد . 2 هفته ی قبل و در فردوس بود که برای اولین بار گفت دندونش تق تق صدا میده و نگاه کردیم دیدیم که بعله ! ، اولین دندان های شیری ، اولین دندان های از دست رفته هم خواهند بود ! . دندون بغل دستی این دندون افتاده هم شل شده و احتمالا توی همین روزها می افته . شهاب که خیلی با دندون های شیری سمجش مشکل داشت و مجبور شدیم چندتایی رو با کمک دندان پزشک بکشیم ؛ چند تا رو هم من با موچین کشیدم و هنوز هم چند تای دیگه مونده . احتمالا برای گل رخ هم همین طور بشه ...   ...
31 خرداد 1395

گل رخ خانوم کت شلواری !

به نام خدا این روزها کار گل رخ شده پال پال * کردن کمدها ، چمدان ها و کارتون های جاسازی شده در قفسه های دور از دسترس و پیدا کردن اسباب بازی های قدیمی شهاب ، لباس های خردسالی شهاب و بعضی یادگاری های قدیمی دیگه ؛ چند روز پیش ، کت شلواری رو کشف کرد که تابستان 87 برای شهاب خریده بودیم ؛ بلافاصله خواست که کت شلوار رو بپوشه و الان چند روزی هست که موقع رفتن به خونه دوستش پرنیان ، باید کت شلوار بپوشه و با لباس رسمی به دوستش سر بزنه ! ... البته بر خلاف بسیاری از اسباب بازی های قدیمی ، شهاب تعلق خاطری به این کت شلوار نداره و اعتراض های خونبار در این مورد در جریان نیست ! . این هم عکسی از آخرین " میکاپ " گ...
5 اسفند 1393

حال خوش

به نام خدا هفته ی گذشته صبح روزی که یادم نیست کدام روز بود ، ( بچه ها و مامان قم بودند ) ، تلویزیون روی شبکه ی " Saudi Quran "روشن بود و من هم توی آشپزخانه بودم . این شبکه در طول شبانه روز تصاویری زنده از مکه و مسجد الحرام رو پخش می کنه ؛ صدای زمینه ی تصاویر هم نوای زنده ی قاریان قرآن است ؛ تقزیبا در طول 24 ساعت یک ختم قرآن توسط چند قاری تمام می شود و نوای قرآن فقط برای اذان و اقامه ی نماز قطع می شود . مشغول کارم بودم که متوجه بغض قاری قرآن شدم ؛ کمی مکث کرد و به گریه افتاد ؛ پخش زنده بود و قاری با بغضی در گلو و مکثی طولانی ادامه داد ؛ کنجکاو شدم تا ببینم قرائت کدام آیه منقلبش کرد :     وَلاَ عَلَى الّ...
7 دی 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد