پیوند
به نام خدا اوایل دهه ی 70 بود که علاقه ی زیادی به " پیوند زدن " پیدا کرده بودم . قبلش دیده بودم باباآقا هر سال و موسم خرداد که می شد با چاقوی کوچک و کند و زنگ زده ای تنه ی درختان پسته را می شکافت و با نخ پنبه ای محل زخم را پانسمان می کرد و البته که کمتر پیوندی از باباآقا دیده بودم که بگیرد ! . گاهی اوقات هم استادی را به باغ می آورد و یک روز تمام تر و خشک و تیمارش می کرد تا چندتایی از درختان پسته ی بزرگ اما بی حاصل باغ را برایش پیوند بزنند ؛ هنوز هم گاهی صحبت از " استاد " ی می کند که 2 روز تمام در باغ پیوند زد و تر و خشک شد و مزد گرفت و فقط 6 پیوند گرفته داشت ! . اواخر دهه ی 60 مرحوم باوقار را به باغ می آورد ک...