گل رخگل رخ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

گل رخ

سرزمین موج های خروشان

1395/3/2 13:33
نویسنده : بابای گل رخ
1,896 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

سه شنبه ی گذشته ( 28 اردیبهشت ) با شهاب و گل رخ رفتیم به " سرزمین موج های خروشان " ؛ چند وقتی بود که قولش رو به شهاب داده بودم اما فرصتش رو پیدا نمی کردم .
برای بردن گل رخ مردد بودم ؛ حدس می زدم که از ورود یک دختر به مجموعه جلوگیری می کنند و همین هم بود ؛ البته با این پیش زمینه ، اقدامات احتیاطی رو هم انجام داده بودم ؛ یک لباس و شلوارک پسرانه  با طرح باب اسفنجی تن گل رخ کردم و همراه یک کلاه کشی و دمپایی های پلاستیکی با خودمون بردیمش استخر .
خانم متصدی پذیرش پارک آبی اولش متوجه نشد و خودم با پرسیدن یک " سوال فنی " توضیح دادم که " این پسر بچه ی همراه ما در اصل دختری به نام گل رخ است و میشه ببریمش داخل ؟! "
گل رخ هم قیافه ی مظلومی به خودش گرفته بود که باعث خنده ی شدید خانم بلیط فروش و همکار کناریش شد و با تاکید این نکته که " اگه پایین گیر دادند اسمی از ما نبرید " بلیط ورود گل رخ رو صادر کردند .
نگهبان ورودی پارک آبی کمی به ما مشکوک شده بود و پرسید که " بچه ی همراهتون پسره یا دختر ؟! " و من هم با اعتماد به نفس زایدالوصفی گفتم : " پسره ... اگه شک داری شاهدش رو نشونت بدم !!! " و از خوان دوم هم گذشتیم .
بعد ورود به داخل مجموعه کسی متعرض ما نشد و موهای کوتاه و پسرانه ی گل رخ که زیر کلاه بود و شورت بلند و تا روی زانوی شهاب که تنش کرده بودم مانع از هرگونه شک و تردیدی بود ؛ توی رختکن تصمیم گرفتیم که در تمام مدت حضور در پارک آبی ، گل رخ رو با اسمی پسرانه خطاب کنیم ؛ پیشنهاد من " رضا " بود که تصویب نشد و پیشنهاد شهاب " علی " بود که با اکثریت آرا تصویب شد . در تمام مدتی که توی پارک آبی بودیم ، گل رخ رو " علی " صدا می زدیم و گل رخ هم که متوجه اهمیت موضوع بود ، همکاری خوبی در این جریان داشت ! .

ساعت 10 و نیم صبح رفتیم داخل و 9 شب بود که بیرون اومدیم ؛ به بچه ها خیلی خوش گذشت ؛ " موج های خروشان " خلوت بود و معمول مشهد هم همیشه همین بوده که اردیبهشت خلوت ترین ماه سالش باشه ؛ بزرگی مجموعه هم باعث می شد که این " خلوت " بودن بیشتر به چشم بیاد .
" موج های خروشان " پارک آبی زیبا و بی نقصی است ؛ لااقل نسبت به بقیه ی پارک های آبی مشهد که توی این سال ها رفتیم ، خیلی مدرن تر و شکیل تر ساخته شده ؛ سرسره و وسایل بازی خیلی زیاد داشت و نیازی نبود که برای استفاده از یک وسیله ، مدت زمانی رو توی صف معطل بمانیم . البته ایراد بزرگی که داشت ، ارتفاع زیاد اکثر سرسره ها بود که لازم می شد برای استفاده از یک سرسره ، پله های خیلی زیادی رو بالا رفت .
شنیده بودم که طراحی داخلی این مجموعه قبلا یه جور دیگه بوده و بعد از آتش سوزی زمستان 92 ، تغییر زیادی در مجموعه داده بودند . البته اون آتش سوزی مربوط به زمان ساخت مجموعه بوده و نه هنگام بهره برداری ...

شب که اومدیم بیرون ، بچه ها " هلاک " بودند ! ؛ خوبی این پارک های آبی مشهد همینه ، انرژی بچه ها رو تا آخرین کوانتوم ها می گیره و تا چند روز بچه ها نای حرف زدن هم ندارند ! ؛ 10 ساعت بازی در آب و فضای مرطوب باعث خستگی شدید بچه ها میشه ؛ اولین باری که شهاب رو برده بودم پارک " موج های آبی " ، بهار 87 بود و شهاب هنوز 4 سال کامل رو نداشت ؛ شب که برگشتیم ، شهاب تا صبح داشت توی خواب با خودش حرف می زد و بلند می شد و راه می رفت و داد می زد که " یه موج بزرگ داره میاد ... " .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مهم نیست
19 خرداد 95 14:57
جالبه خوش بحالتون که همچین جایی زندگی می کنین که پارک آبی داره
مهدی شمس
15 تیر 95 10:47
چشمه های خروشان ترا می شناسند موجهای پریشان ترا می شناسند پرسش تشنگی را تو آبی جوابی ریگ های بیابان ترا می شناسند نام تو رخصت رویش است و طراوت زین سبب برگ و باران ترا می شناسند هم تو گلهای این باغ را می شناسی هم تمام شهیدان ترا می شناسند از نشابور با موجی از لا گذشتی ای که امواج طوفان ترا می شناسند بوی توحید مشروط بر بودن توست ای که آیات قرآن ترا می شناسند گر چه روی از همه خلق پوشیده داری آی پیدای پنهان ترا می شناسند اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد چون تمام غریبان ترا می شناسند کاش من هم عبور ترا دیده بودم کوچه های خراسان ترا می شناسند قیصر امین پور آب مهریه ی زهراست بیا تا برویم! ببین از کجا به کجا رسیدیم! تو که نسب از میرزا حامد امام جمعه می بری لابد با حدیث سلسله الذهب و ماجرای نشابور امام علی بن موسی الرضا غریبه نیستی و از این به بعد هر وقت گل رخ رو ببینیم یاد موجهای خروشان میفتیم که او نو می شناسن و لابد اونم میشناسشون!
بابای گل رخ
پاسخ
اتفاقا جمعه ی همون سه شنبه ای که رفتیم موج های خروشان ، رفتیم قدمگاه نیشابور جای شما خالی ، یک قابلمه ی خیلی بزرگ دلمه هم با خودمون بردیم که نصیب بقیه ی مسافران هم شد . آبشار دررود هم رفتیم و حقیقتا باورم نمی شد که این همه آب از بینالود به سمت نیشابور جریان دارد .
همشهری
3 شهریور 95 21:19
خیلی مطالبتون عالی و شیوه نگارشتون دوست داشتنیه.نزدیک به نیم ساعته اکثر مطالب آرشیوی رو خوندم.
بابای گل رخ
پاسخ
از لطف شما ممنونم و بابت وقتی که گذاشتید سپاسگذارم .
یه دوست
29 آذر 97 10:53
چه شجاعتی داشتید که دخترتون رو با خودتون بردید!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد