سلام
به نام خدا
مدت هاست که چیزی توی وبلاگ ننوشتم و خیلی از فضای وبلاگ نویسی دور شدم .
گل رخ رفته کلاس اول و من فرصت نکردم 4 خط در موردش بنویسم ؛ شاید تونستم از این به بعد دوباره توی وبلاگ فعال بشم .
4 شنبه ی هفته ی گذشته ، 8 آذر ، گل رخ توی مدرسه زمین خورد و ظهر با دستی دردناک اومد خونه . اتفاقا اون روز مامان گل رخ هم همراهش بوده توی مدرسه اما به هر صورت اتفاقی بود که افتاده .
تا دوشنبه ی این هفته به هوای کوفتگی عضلات بودیم و خودش هم درد زیادی نشون نمی داد اما دوشنبه شب توی خونه دوباره افتاد روی همون دست و دادش به آسمون بلند شد و خلاصه که بعد عکس گرفتن از دستش متوجه شدیم که استخوان بازو به شکل عرضی شکسته و تقریبا نصف شب بود که بردمش مطب دکتر حلاج مقدم و دستش رو برای 4 تا 5 هفته آتل بست .
خوشبختانه خودش خیلی خوب با این مشکل کنار اومد و نشون داد که چقدر بچه ی صبوری شده .
یه شنل براش خریدیم که دست آتل بسته بره زیرش و دیده نشه و پوشیدنش هم راحت باشه :
توی هفته های پیش رو ، فقط و فقط باید صبر پیشه کنیم و بزاریم که در آرامش استخوان دستش جوش بخوره و ترمیم بشه .
تنها مشکلی که داریم چپ دست بودن گل رخ و شکستگی همون دسته که نوشتن رو براش غیر ممکن کرده ؛ شاید تونستیم توی این مدت نوشتن با دست راست رو هم تا اندازه ای بهش آموزش بدیم .