عید غدیر
به نام خدا
بعد از تاخیر زیاد که به خاطر یک سری مشغله های ذهنی و جسمی بوجود آمد ...
داداش طبق معمول هر سال مشغول درست کردن عیدی برای همکلاسی هاش :
داخل هر بسته عیدی چند تا شکلات ، چند تا شکلات سنگی ! ( اسم حرفه ای این محصول رو بلد نیستم ) ، یک لواشک پذیرایی ، اسمارتیز به مقدار کافی و یک سکه 100 تومانی قرار داد و ازم خواست عکسش رو توی وبلاگ گلی بذارم . به تعداد بچه های کلاس ، دوست های سرویس مدرسه ، راننده سرویس ، معلم و مدیر و معاون ها درست کرده بود . ظهر که برگشت تعریف میکرد که خودش هم توی سرویس هم کلاس و هم دفتر از عیدی ها خورده ! و با مدیر و معاون ها دست داده و روبوسی هم کرده . البته خود مدرسه هم مراسمی برای عید غدیر برگزار کرده بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی