گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

گل رخ

سفر تابستانه

1393/6/4 9:16
نویسنده : بابای گل رخ
378 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

یکشنبه 19 مرداد از مشهد راه افتادیم و پنجشنبه 30 مرداد برگشتیم .

از مسیر سمنان - فیروزکوه رفتیم مازندران ؛ از مسیر چالوس - کرج رفتیم استان البرز و هشتگرد ؛ از مسیر قزوین و زنجان رفتیم اردبیل ؛ از مسیر گردنه حیران رفتیم گیلان ؛ در امتداد جاده ساحلی برگشتیم مازندران و آمل ؛ از مسیر جاده هراز رفتیم به ییلاقات لاریجان ؛ و در نهایت از مسیر دماوند به ایوانکی به جاده تهران - مشهد رسیدیم و برگشتیم !!! . مفصل بود ! همین نوشتنش هم خسته ام کرد ! . 

مازندران خوب نبود ؛ دریا خطرناک و ساحل بسیار کثیف ! . ملت کی متوجه خواهند شد که پوشک استفاده شده بچه رو نباید هر جایی رها کنند ، خدا می داند . طول سواحل مازندران و جاده های منتهی به این استان انباشته از زباله بود .

بعد از فیروز کوه ، در ورسک ، نگه داشتیم . قصد داشتم از پل ورسک عکس بگیرم و برای بچه ها هم درباره این شاهکار مهندسی سخنرانی کنم ! ؛ این قدر کنار جاده زباله ریخته بودند که ترسیدم بچه ها آلوده بشن ! . 

کم کم چند مطلب از این سفر خواهم نوشت . این هم گل رخ و شهاب در حاشیه جاده فیروز کوه ؛ روز دوم سفر :

 

 

توقف کرده بودیم برای پیدا کردن مسیر آلاشت ؛ ویژگی جالب این جاده دیدن گاه و بیگاه قطار هایی بود که در ارتفاعی بالا و در مسیری مشکل در حرکت بودند . گاهی هم این مسیر در لابلای درختان جنگلی گم می شد .

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

مهدی شمس آبادی
5 شهریور 93 21:39
کم پیش می آید با قطار برویم تهران ، چون باید بیایی گرگان و بعد هم صبح بدموقع می رسد و در این یکی دوسال اخیر هم قیمت بلیط را ناجوانمردانه افزایش داده اند !! _ البته می گویند چند سالی تکان نخورده و برای حفظ سطح خدمت رسانی این افزایش لازم بوده _ و ساعتها رو جوری تنظیم کرده اند که در ظلمات از پل ورسک بگذری !! می گویند پیشترها که در روشنایی قطار بر فراز ورسک می گذشته هول مسافرها را برمی داشته و همین سبب تغییر ساعتها شده ! یکبار هم زمستانی بود و راهها بسته و ما ناچار به رفتن بودیم _ ایام خدمت بود _ و ما از تهران تا اهواز را با قطار رفتیم و از 5 هم کوپه ای ما هر 5 تا عرب بودند و ما برای اولین بار درعمرمان شب زود خوابیدیم !!! عربی گپ می زدند و ما هیچ در نمی یافتیم !! متاسفانه خاطرات سفرهای ریلی ما چشمگیر نیست !!
مامان مهدی و زهرا
6 شهریور 93 10:23
همیشه به سفر و شادی انشاالله
مامان پرهام
16 شهریور 93 10:14
مرد نمکی رو دیدید؟ برام جالب بود که بعد از صحبت با شما و آدرس دادن و گفتن این که من مرد نمکیرو فقط توی اینترنت دیدم و وقتی زنجان بودم ندیدمش! یادم افتاد که دیدمش اونوقتها توی رختشویخانه بود. احساس کردم که کلا حواس پرتم! البته من ید طولایی در درهم امیختن صحنه های واقعی و عکس دارم! ذهنم انگار قدرت تفکیک نداره!
یه دوست
30 آذر 97 21:43
از این سفر هم قرار بود مفصل تر بنویسید و ننوشتید. البته توضیح و تفسیر با رسم شکل باشه لطفاً 😄
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد