شمال از شمال غربی
به نام خدا
چند سالی می شد که از دوستان وصف سرعین و گردنه حیران رو می شنیدم اما فرصت یا قسمت نمی شد که بریم ؛ امسال رفتیم .
بعد از بازدید کوتاه از سلطانیه ، از طریق اتوبان تبریز رفتیم اردبیل و از آن جا هم سرعین ...
شهر قشنگی بود و البته تمیز ؛ مملو از مغازه هایی که عسل ، سرشیر و آش دوغ می فروختند و بازارهایی مثل بازار های مشهد . یک شب اردبیل بودیم و یک شب سرعین ؛ با شهاب رفتیم آبگرم " گاومیش گلی " ؛ شهاب که به زحمت یک بار پاها رو تا مچ گذاشت داخل آبگرم و من هم شجاعت خیلی بیشتری از خودم نشان ندادم ! ؛ از آبگرم خیلی خوشم نمیاد .
روستای گلی رو هم پیدا کردیم !
صبح 26 مرداد از سرعین به طرف آستارا حرکت کردیم . گردنه حیران که خیلی حیرانمان نکرد اما یک قسمت از جاده که مماس با نوار مرزی بود برای بچه ها جذاب شد . سخنرانی کوتاهی کردم و توضیح دادم که آن طرف حصار فلزی ، که البته هیچ فرقی با این طرف نداشت ، اروپاست ! . بدون پرداخت هیچ هزینه ای چند تایی روستای اروپایی رو هم دیدند ! .
آستارا گرم بود و بازارهایش نشان کمی از گذشته ارزان و فراوانشان داشتند ! . در جاده ساحلی بین آستارا و انزلی ، در یک ساحل خلوت توقف کردیم و تنی به آب زدیم .
بعد از ظهر در مسیر لاهیجان ، چند کیلومتری از جاده اصلی منحرف شدیم تا از آشنایی چای فروش ، چای ایرانی بخریم . آقای رضایی معرفی کرده بود و انصافا این خرید چای ایرانی از موفقیت های سفرمان شد .
شب رودسر خوابیدیم و صبح 27 مرداد تا ظهر ، بچه ها بازی مفصلی در کنار ساحل زیبا و تمیز " گسکر محله " رودسر داشتند .
همیشه گیلان و گیلانی رو دوست داشتم .