گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 18 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

گل رخ

توگی

1393/10/22 11:12
نویسنده : بابای گل رخ
3,973 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

یکی از غذاهای محلی و خوشمزه ی مردمان جنوب خراسان ، " توگی " است . توگی نوعی شوربا است که ماده اصلی تشکیل دهنده اش ارزن پوست کنده است ؛ اسم این غذا هم از همین ماده می آید ؛ در فردوس ، گناباد و آبادی های دو طرف رشته کوه کلات در جنوب خراسان ، به ارزن پوست گرفته توگی می گویند .

روش پختنش خیلی ساده و راحته ؛ البته اگر بتونید توگی پیدا کنید ! ؛ این یک غذای محلی است و ارزن پوست گرفته که برای پختن غذا لازمه رو فقط میشه توی فردوس یا گناباد تهیه کرد . هر ساله با شروع فصل سرما ، توی اکثر فروشگاه های فردوس میشه توگی پیدا کرد ؛ مردم فردوس توگی رو بیشتر به عنوان صبحانه می خورند ، بچه که بودیم ، باباآقا همیشه صبح های جمعه ی زمستان توگی " راست می کرد " .

اول ارزن ها را ریگ شور می کنیم و توی قابلمه می ریزیم تا با مقداری آب ( چهار برابر حجم توگی ) و مقداری شلغم پوست گرفته بجوشه ؛ ارزن ها خیلی زود می پزند ، پیاز داغ فراوان که با روغن گوشت و زردچوبه سرخ شده باشه ، شاهدانه ی بوداده و آسیاب شده ، قورمه ی گوشت یا قلوه گاه یا دنبه ی جزغاله شده و نمک و فلفل رو هم آخر اضافه می کنیم و غذا آماده است .

من برای این غذا احترام خیلی زیادی قائلم ؛ نه به خاطر طعم و مزه ی غذا و نه به خاطر مواد مصرف شده بلکه به خاطر تاریخ خاص و پر افتخارش ! ؛ لابد می پرسید که یک شوربای ساده که با ماده ی کم ارزشی مثل ارزن ( خوراک قناری ها و فنچ ها ) تهیه شده و از شلغم برای طعم دار شدنش استفاده شده ، چه تاریخ و پیشینه ای می تواند داشته باشد ؟!!!

مردمان جنوب خراسان و حاشیه ی کویر ، به خاطر دورافتاده بودن از شهرهای مهم کشور و طبیعت خشک و خشن کویر ، همیشه با هجوم ویرانگر خشکسالی ، راهزنان ، آفات و سپاهیان سلطان که در جست وجوی علیق برای لشکر ، شهرهای کوچک را غارت می کردند ، مواجه بوده اند . گندم و جو اگر به تاراج ملخ ها نمی رفت ، خوراک راهزنانی می شد که از قسمت های جنوبی هجوم می آوردند ؛ گاهی هم عبور لشکری از این مناطق کافی بود تا قحط سالی پدید آید .

در چنین موقعیت هایی ، ارزن یک خوراک زندگی بخش بود ؛ نسبت به گندم و جو نیاز به آب کمتری داشت ، آفت ها کمتر می خوردندش و راهزنان و لشکریان سلطان هم علاقه ای به ارزن نداشتند ؛ شخصا در ویرانه های باقی مانده از زلزله ی سال 47 فردوس ، خشت های بزرگی دیده ام که ارزن اندود شده بود ؛ یعنی با ترکیب کمی گل و مقداری ارزن خشت ساخته اند و در دیواری به کار برده اند تا اگر زمانی قحطی پدید آمد ، با شستن خشت ها کمی ارزن به دست آورند .

مادربزرگم از قحطی سال های جنگ جهانی اول یاد می کرد که خوراک غالب مردم نان ارزن یا توگی بود ؛ آن هم نه با این تفصیلی که من گفتم ! ؛ کمی توگی و شلغم و آب ... فقط برای سد جوع و زنده ماندن ...

خدا خبر دارد که این غذا جان چند مرد و زن و بچه ی گرسنه و قحطی زده را نجات داده است ؟ چلوکباب هیچ سلطانی چنین گذشته ی پر افتخاری ندارد ! ؛ در همان سال های جنگ جهانی اول و در تهران ، مردم گرسنه ، فقیر و قحطی زده با معجزه ی " دمپختک " ی زنده مانده اند که جوانمردانی هر روز بین گرسنگان توزیع می کرده اند ( در مورد " دمپختک " و گذشته ی پر افتخارش هم زمانی مطلبی خواهم نوشت . ) .

هیچ پلو ، چلو ، کباب و خورشت خوشمزه ای کاری که توگی برای مردم جنوب خراسان انجام داده است را نکرده ؛ همین طور دمپختک برای تهرانی ها یا سیب زمینی آب پز برای ترک ها ؛ از جاهای دیگر ایران خبر ندارم که در روزگار قحطی های خانمان سوز چه می کرده اند یا چه می خورده اند ؟ لابد بقیه هم چنین غذاهای ساده ، بی کلاس و پرافتخاری دارند ... .

اگر گذرتان به مشهد افتاد ، آشکده ی یاران در بولوار معلم ، میدان دانش ، همراه با چند غذای محلی دیگر از جنوب خراسان ، توگی هم عرضه می کند ؛ می توانید مزه ی این غذا را امتحان کنید ؛ به یکبار امتحانش واقعا می ارزد ؛ لازم نیست همیشه غذاهای باکلاس ، خوشمزه ، چرب و گران بخوریم ؛ خوراکی هایی در اطراف ما هستند که ارزششان به مزه ، کلاس ، چربی و قیمتشان نیست ... .

 

پسندها (1)

نظرات (8)

پرآبی
22 دی 93 18:49
نوش جان .من به دلیل کم حجم بودن معده ام دائم گرسنه ام و هر وقت نوشته های طعم دار شمارو می خونم ،باید سری به یخچال بزنم در این احوال دستگیره های یخچال هم خوش مزه به نظر می آد....
بابای گل رخ
پاسخ
وقتی حجم معده کم باشه که آدم همیشه احساس سیری میکنه نه گرسنگی !!
مامان پرهام
23 دی 93 11:05
مادرشوهرم یه غذایی درست می کنند شبیه همین ولی اسمش این نیست توش شیر و شلغم می ریزند اسمش بلغور شیره. من از طعمش خوشم میاد.
بابای گل رخ
پاسخ
بلغور شیر غذایی متفاوت از این غذا است . بلغور شیر از جوشاندن بلغور گندم در شیر گوسفندی و خشک کردن مخلوط حاصل تهیه می شود ؛ یک جورایی مثل غلات فرآوری شده ی خارجی با لبنیات و سبزیجات که در فروشگاه ها موجود است اما ورژن خراسانی اش ! ؛ بلغور شیر غذایی بسیاری مقوی است و تهیه کردنش به راحتی همین توگی ! ؛ البته اگر از شیر گوسفندی تهیه شده باشد .
پرآبی
23 دی 93 22:03
چون حجم معده ام کمه ،زود سیر می شم ونمی تونم غذای زیادی بخورم وبلا فاصله وحتی در حال جمع کردن سفره من دوباره گرسنه ام. شاید به جای 3وعده لازم باشه من 5 یا 7 وعده غذا بخورم وهر بار به اندازه غدای گنجشک! روشی هست برای رفع چاقی که:باگذاشتن بالن تو معده طرف از خوردن غذای زیاد جلوگیری می کنه،چون دائم بالن تومعده اس،شخص همیشه سیره ،یعنی نمی تونه بخوره!ومعده اش کم حجم مصنوعیه وتخلیه نمی شه تا فرد دوباره گرسنه بشه...و معده من کم حجم طبیعیه،من اگه ی روز پول لازم شم به جای اینکه کلیه ام رو بفروشم ،معده ام رو به مزایده می زارم!!!!!!
مهدی شمس آبادی
27 دی 93 9:10
برام کلمه ی آشنایی بود ، به گمانم از مادرم شنیده باشمش و مادر نیست ناچار دست به دامن پدر شدیم و گفت بله چنین چیزی را خوب می شناسد اما انگار در گذر زمان تفاوتهایی حاصل شده!! در شمس آباد که روستاییست کویری ماده ی اصلی به جای ارزن ، گاورس بوده و تقریبا هیچ افزونه ای جز نمک هم نداشته !! _ البته پدر فرزند سالهای سخت است متولد مهر 1321 _ ، ما چون به گفته های پدر در این زمینه چندانها اعتماد نداریم _ رانی موز و توت فرنگی را نوش جان می کند و می گوید آب آلبالوست یا غذای بدون فلفل را می زند توی رگ و بعد از خوردن شاکی می شود که چه مقدارها فلفلش بسیار بود و ... _ پس سری به نت زدیم و ویکی پدیا چیزکی نوشته بود و همشهری از این غذای ساده ی محلی غذایی اشرافی پرداخته بود _ گویی دو سه تا غذا را با هم ترکیب کنی و ... _ ، غذاهای ساده ی خوشمزه ای هست که آدم را به تاریخ و آب و خاک و فرهنگ پیوند می دهد ، در فرهنگ سبزوار اشکنه هست و طیف وسیعی از غذاها که پسوند "جوش " دارند . دبیر زیستی داشتیم که دوره ی طرحش را در بلاد آذربایجان گذرانده یود و می گفت بابای یکی از بچه ها هر وقت ما را می دید می گفت باید یکبار بیایی مهمان ما شوی و با هم یک ایل سوقان بزنیم و بالاخره یکبار این اتفاق رخ داده بود !! از این به بعدش را واگذار می کنم خانم سلیمی بنویسد که لابد می داند ایل سوقان چیست _ شاید هم ئیل سوقان درستتر باشد _ به هر حال حمیدکم انگار اکبردگاری تقدیر ناگزیر من و تست!!!
بابای گل رخ
پاسخ
ارزن و گاورس خیلی به یکدیگر شباهت دارند و به نوعی " برنج کویر " نامیده می شوند. ارزن کوچکتر و زرد است و گاورس کمی بزرگ تر و به سبزی می زند ؛ البته بیشتر اوقات این دو را با هم یکی می گیرند . اگر کتاب " آن سال ها " ی دکتر یاحقی را بخوانید ( که مربوط به خاطرات دوران کودکی استاد در فردوس است ) با توگی بیشتر آشنا می شوید ؛ در فردوس قدیم ، شاگردان مکتب خانه های قرآن وقت رسیدن به سوره ی " همزه " این شعر را می خوانده اند : ویل لکل *** دو مشت پل ( pol ، پول ) اگر نداری قرض کن *** خانه ی آخوند پر ارزن و گاورس کن ! بچه ها برای آخوندهای مکتب خانه پیشکشی های ارزان قیمتی می برده اند ؛ مادربزرگ من هم یکی از همان آخوندهای قدیمی بوده است ؛ خدایش رحمت کناد ...
پرنیان
15 اردیبهشت 95 21:42
سلام منم از این ارزن های پوست کنده می خوام چطور میتونم تهیه کنم.دختر من بخاطر آلرژی نمی تونه گندم بخوره و دکترش ارزن رو بجاش پیشنهاد داده.
بابای گل رخ
پاسخ
اگر گذرتان به خراسان جنوبی و شهرهای فردوس و گناباد بیافتد ، " توگی " یا همان ارزن پوست کنده ، نام آشنایی است و از مغازه های زیادی می توانید تهیه کنید . اگر گذرتان به مشهد افتاد ، ما در خانه مختصری ارزن پوست کنده داریم که تقدیم شما می کنیم . گویا در جاهای دیگر خراسان هم بتوان ارزن پوست کنده را یافت ؛ احتمالا مراکزی که می توانند گندم ، جو و عدس پوست کنده تهیه کنند ، بتوانند ارزن هم پوست بکنند ! .
پرنیان
22 اردیبهشت 95 23:41
ممنون عزیزم .خیلی بزرگوارید.
محمد رضا
27 آذر 96 20:03
وبلاگتون عالیه ممنون به خاطر زنده کردن خاطرات و غذاهای قدیم فردوس در پناه خدا موفق باشید
مامان فاطمه
29 آذر 97 8:33
کلاً هر چیز تاریخی ارزش خودش رو داره. می‌خواد یه غذا باشه، می‌خواد یه آثار باستانی باارزش بشه و هر بهانه‌ای برای حفظ این آثار ارزشمنده.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد