صدای پای بهار
به نام خدا
این که از لابلای صفحات کتاب های درسی ، مطلبی پیدا کنیم که بیشترین قرابت و نزدیکی رو با اوضاع و احوال و شخصیت های خانواده داشته باشه ، بسیار جالبه و دلنشینه ! ؛ مطلب زیر رو بخونید :
چند شب قبل ، شهاب مشغول نوشتن مشق بود و مامان هم طبق معمول به کمکش شتافته ! ؛ به محض شنیدن کلمه ی " شهاب " از لابلای کلماتی که مامان به شهاب دیکته می کرد ، گوشم تیز شد و پرسیدم که کجای کتاب از " شهاب "نام و نشانی آمده است و درس بسیار جالب بالا رو نشانم دادند .
خیلی جالب بود که شخصیت های این درس ( بدون هیچ اغراقی ! ) این همه به شخصیت های خانواده ی ما نزدیک باشند ! ؛ دختری ( که ما مسلم می دانیم اسمش گل رخ است ! ) خاطراتش را می نویسد ، آن هم با راهنمایی های پدرش که علاقه ی زیادی به نوشتن خاطرات دارد ، از گل خوشش می آید ، خیال پرداز است و اهل کتاب خواندن هم هست ! ؛ برادری که اسمش " شهاب " است و در لابلای صحبت هایش کمی طنز هم به کار می برد و راحت هم نمی خوابد ! .
این خواهر و برادر ، مادری دارند که بو و عطر قرمه سبزی اش منحصر به فرد و نوستالژیک است ! ؛ این عطر قرمه سبزی ، آخر و نهایت همه ی درس بود که مامان گل رخ و شهاب از استادان مسلم عمل آوردن این عطر در کل فامیل به حساب میاد ! .
این همه شباهت به خانواده ی ما !!! ؛ خدا کنه که تا رسیدن گل رخ به کلاس پنجم دبستان ، این درس از کتاب فارسی ، حذف نشه چون خیلی خیلی خاطره انگیزناک خواهد بود ! .