جنجال یک شکلات !
به نام خدا هفته ی گذشته ، وقتی گل رخ لجبازی می کرد و حاضر نبود لباس بپوشه تا بریم مدرسه ی شهاب ؛ با ترفندی ساده ، شکلاتی تخم مرغی از گوشش درآوردم ! . شهاب که کوچکتر بود این کار رو زیاد انجام می دادم ؛ به این ترتیب که با حرف زدن حواسش رو پرت می کردم و دستم رو به گوشش می کشیدم و با نشان دادن شکلات یا خوراکی دیگه ای ، مدعی می شدم که از گوشش درآمده ! ... . راستش خیلی از ترفند هایی که برای شهاب به کار می بردم رو از خاطر برده ام ؛ بهتره بعضی وقت ها ، این جا بنویسمشون تا یادم بمونه ؛ مثل همین ترفند شکلات که برای گل رخ جواب داد اما به خاطر ویژگی های خاص روحی و شخصیتی گل رخ کمی پشیمانم کرد ! . اول گفتم که : وایستا ببینم ... فکر کنم یه پرن...