گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 26 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

گل رخ

جنجال یک شکلات !

به نام خدا هفته ی گذشته ، وقتی گل رخ لجبازی می کرد و حاضر نبود لباس بپوشه تا بریم مدرسه ی شهاب ؛ با ترفندی ساده ، شکلاتی تخم مرغی از گوشش درآوردم ! . شهاب که کوچکتر بود این کار رو زیاد انجام می دادم ؛ به این ترتیب که با حرف زدن حواسش رو پرت می کردم و دستم رو به گوشش می کشیدم و با نشان دادن شکلات یا خوراکی دیگه ای ، مدعی می شدم که از گوشش درآمده ! ... . راستش خیلی از ترفند هایی که برای شهاب به کار می بردم رو از خاطر برده ام ؛ بهتره بعضی وقت ها ، این جا بنویسمشون تا یادم بمونه ؛ مثل همین ترفند شکلات که برای گل رخ جواب داد اما به خاطر ویژگی های خاص روحی و شخصیتی گل رخ کمی پشیمانم کرد ! . اول گفتم که : وایستا ببینم ... فکر کنم یه پرن...
5 آذر 1393

کفش جدیدی برای نخل مرداب

به نام خدا  دیشب بعد از مدت ها که قصد عوض کردن گلدان نخل مرداب رو داشتم ؛ رفتیم بازار گل و گیاه فتح آباد و یک گلدان شیشه ای خریدیم . بیچاره نخل مرداب رو داخل یک بطری نوشابه خانواده کهنه خریده بودم ، گیاه تمام زمستون رشد کرده بود و تحمل اون " کفش " کهنه و پاره و ضایع رو نداشت ! این بود :      بعد از نو شدن کفش شد این :     با این تیپ جدید میشه گذاشتش گوشه خونه ! همه به لباس نو و جدید نیاز دارند .   ...
19 ارديبهشت 1393

نوستالژی 2

به نام خدا بازی های ما :  بچه که بودیم بازی های پرتحرک و جذابی داشتیم . همیشه خدا توی کوچه مشغول بودیم ؛ روزهای تعطیلات نوروزی گردو بازی می کردیم . نه فقط محله ما ، توی تمام شهر هرجا قطعه زمین خاکی کوچکی بود ، جمع کثیری از بچه ها در سنین مختلف مشغول گردو بازی بودند ؛ بسته به سن ، گروه های مختلفی تشکیل می شد و در یک نگاه می تونستی جا و گروه خودت رو پیدا کنی ! . گردو بازی مختص عید بود و در باقی ایام سال کسی گردو بازی نمی کرد چون برای هر فصلی بازی و تحرکی داشتیم ؛ گل کوچیک ، الک دولک ، هفت سنگ ، قایم موشک و بادبادک بازی ؛ مثل یک بیماری مسری از گوشه ای از شهر شروع می شد و بعد چند روز همه بچه های شهر همون بازی رو ادامه می دادند....
10 اسفند 1392

مشغله کاری !

به نام خدا  این روزها به قدری مشغله کاریم زیاد شده که فرصت به روز کردن وبلاگ گل رخ رو ندارم ! . البته بهتر بود بنویسم " مشغله بیکاری " !  * دختر عموی گلی ( دختر عمو عباس ) " آیدا " نزدیک یک ماهه متولد شده ؛ کپی برابر اصل علیرضا ! ؛ فرصت شد عکسش رو اینجا میذارم .  * هفته قبل مشهد روزهای خیلی سردی رو پشت سر گذاشت . دما هوا یک شب تا 24 درجه زیر صفر هم رسید ؛ شهاب و مامانش تمام هفته قبل تعطیل بودند . 
20 بهمن 1392

گل زمستان

به نام خدا  اول : دیشب گل رخ روی یک " تخته سفید " کهنه و قدیمی با یک ماژیک سبز نقاشی زیر رو می کشید که ازش عکس گرفتم ؛ کلی هم در جزئیات دقت به خرج داده بود ! . هر از گاهی به نقاشی نگاه می کرد و بعد از تفکری خاص ! یک جای بخصوص رو پر رنگ تر می کرد .  من که از سبک کارش سر در نیاوردم ؛ احتمالا باید سبک "  پُست‌امپرسیونیسم " باشه !      خاطره این نقاشی رو فقط با عکس میشه زنده نگه داشت !   ********************************************************************   دوم :  جشن تولد من با حضور عمو عباس و خانواده و " منان " به عنوان میهمان ویژه برگزار شد . اینم کیک تولد که به خاطر...
7 دی 1392

چند مطلب غیر مرتبط !

به نام خدا    اول : در چند روز آینده قراره دختر عمو عباس به دنیا بیاد . هنوز اسمی نداره ، عمو عباس از سایت ثبت احوال فراوانی اسم ها ی چند سال گذشته رو گرفته و در حال تصمیم گیری است ! بهش میگم چیکار به فراوانی اسامی داری ! هر اسمی که به نظر خودت و خانمت قشنگ بود انتخاب کن دیگه !   فعلا که فراوانی اسم دختر ها روی " ستایش " افتاده ! . تابستون در محوطه بازی هر پارکی که می رفتیم پنجاه تا " ستایش " بازی می کردن ! ( از صدا زدن بچه ها توسط والدین می شد تشخیص داد . ) خوب شد صدا و سیما یک سریال ساخت وگرنه خیلی از مردم اسمی برای بچه هاشون نداشتن بذارن ! .    چند شب پیش توی سایت ثبت احوال فراوانی اسامی رو با عمو ...
4 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد