گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه سن داره

گل رخ

معجون زمستان

1393/10/30 22:58
نویسنده : بابای گل رخ
7,248 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

عکس بالا ، باباآقا رو در بهار 57 و داخل یک مزرعه ی خشخاش نشان میده . قبل از انقلاب در مناطق زیادی از ایران خشخاش می کاشته اند . گیاه خشخاش نیاز کمی به آب و نگهداری داشته و سود زیادی از کاشتنش نصیب کشاورزان می شده است ؛ غیر از دانه های رسیده ، تمام گیاه و شیرابه ی جریان یافته در اندام هایش شدیدا سمی است و به خاطر مواد مخدر متنوعی که از این گیاه استحصال می شود ، تجارت و کاشتش در تمام دنیا ( غیر از افغانستان ) تحت کنترل شدیدی است .

در جنوب خراسان ، برای شب های بلند زمستان ، از دانه های خشخاش همراه با چند ماده ی دیگر معجونی خوشمزه و مقوی " راست می کنند " که عجیب مورد توجه بچه ها قرار می گیرد . مواد مورد نیاز برای این میان وعده ی جالب به شرح زیر است :

1 . خشخاش

دانه ی خشخاش رو میشه به راحتی از اکثر عطاری ها تهیه کرد ؛ خشخاش از افغانستان و کاملا قانونی وارد ایران میشه و کاربرد زیادی در طب سنتی داره ، در پخت نان های محلی و تهیه ی معجون های مختلف و قاووت هم به کار برده میشه . بعد از به گل نشستن گیاه خشخاش و بارورشدن گل ها ، از میانه ی گل کپسولی رشد می کنه که در خراسان به کوکنار معروفه ؛ مثل کپسول داخل گل نسترن یا رز که با ریختن گلبرگ ها به رشدش ادامه میده ؛ داخل کوکنار خیلی شبیه پرتقال و پرده پرده است ؛ دانه های خشخاش داخل این فضاها رشد می کنند و با شکستن کوکنار برداشت می شوند .

در عکس زیر و درست زیر قنداق من می تونید کوکنار های در حال رشد رو ببینید ! .

دوستی پرسیده بود که از کجا به این دقایق واقف شده ای ؟! عکس بالا مشخص میکنه که بنده از دوران نوزادی و قنداقی علاقه مند کشف خوراکی های متنوع بوده ام ! .

 

2 . شاهدانه 

شاهدانه یا به قول خراسانی ها " کنو " از دانه های خوراکی بسیار خوشمزه است که در مشهد به عنوان آجیل فروخته می شود . در فردوس از شاهدانه برای طعم دار کردن آش ، کشک و بادمجان ، توگی و خوراکی های محلی دیگه استفاده میشه ؛ موقع خرید شاهدانه باید دقت کنیم که " شک " نداشته باشه ! ؛ موش ها علاقه ی خاص و عجیبی به شاهدانه دارند و در بیان مردم فردوس ، " شک " به معنی وجود فضله ی موش در شاهدانه است ! . خرید شاهدانه ، خبرگی خاصی می طلبد تا هم از " شک " نداشتن محصول مطمئن شویم و هم دانه هایی پوک یا چوبی نخریم . شاهدانه مرغوب و بو داده طعم فوق العاده ای داره که عجیب باب دل بچه هاست ؛ این بو و طعم خالص باعث شده که برای دفع موش های صحرایی از مزرعه های زعفران هم از شاهدانه ی بوداده استفاده کنند ؛ البته همراه با مقدار زیادی لامپ سوخته ی کوبیده شده ! .

مثل خشخاش ، کاربردهایی نامتعارف از گیاه شاهدانه زیاده و کلی مواد مخدر توهم زا از این گیاه ساخته میشه ؛ فردوسی ها از کاربردهای دیگه ی شاهدانه بی اطلاع اند و این گیاه رو برای پرچین سازی دور مزرعه های پنبه می کارند .

 

3 . کنجد 

کنجد نیازی به معرفی و تحلیل نداره و همه باهاش آشنا هستند ؛ فرآورده هایی ساخته شده از کنجد هم در تمام فروشگاه های مواد غذایی موجوده ؛ در مشهد ، کنجد های منطقه ی کلات کیفیت خوبی دارند .

 

4 . پسته 

 

تمام مواد بالا رو جداگانه و همراه کمی نمک تفت می دهیم تا بوی خامی نداشته باشند ؛ مدت زمان تفت دادن و بو دادن این مواد با هم خیلی فرق میکنه ؛ خشخاش و کنجد خیلی سریع می سوزند ، شاهدانه مدت بیشتری لازم داره و تفت دادن پسته خیلی بیشتر زمان می بره .

خشخاش ، کنجد و پسته رو به مقدار مساوی به کار می بریم اما مقدار شاهدانه رو دو برابر هر کدام از مواد دیگه می گیریم ؛ مواد رو با هم آسیاب می کنیم و معجون آماده است ؛ بعضی ها همراه این مواد از گردو ، بادام و فندق بوداده هم استفاده می کنند . گاهی معجون آسیاب شده رو با کمی شیره ی انگور یا رب انار مخلوط می کنند و می خورند ؛ من خالی بیشتر دوست دارم ؛ گل رخ و شهاب هم همین طور ...

این خوراکی رو معمولا آخر شب های زمستان و قبل از خواب می خورند ؛ باعث میشه بچه ها خواب بسیار آرام و عمیقی داشته باشند . 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مهدی شمس آبادی
1 بهمن 93 12:16
خیلی تخصصی عمل می کنید و ما بقول سعدی سپر انداختیم!! عوضش یه متن مشدی براتون میذاریم از خانم سعیده موسوی زاده تا قبل از خوردن معجون بخوانیدش و کیفور شوید!!! خنه تکونی خدا رحمت کنه حاج غلامحسینِه -شوی خدا بیامُرزُم- که همی حولیِ نقلی رِ بِرِی مو اِستُند، اگِر نِه حالا بی در کجا بودُم، با ای کرایه های گیرون. هفته ی پیش از ای، به مَندِلی پسر وِسنیم گفتُم ننه ماخوام ای سال نووی خَنَه مِه عوض بِدَل کُنُم. یَگ آپارتمانی بِخِرُم که از ای خَنِه تُکونی عید خِلاص بُرُم. ماخوام هر چی آتِ آشغال از قِدیما مُندِه بیریزُم دُور، بلکُم دور و وَرُم سُبُک بِرِه. مندِلی طِلفَکِم چَن روزی مو رِه بردِگ دمِ بنگاها، یَک چَن تا حولی دیدِم، همه به قِمَّتِ خون پدرشا. اما پدر نامردا خَنِه یِ مو رِه ماخواستن مُفتِ کَلِّزی ور دِرَن. ننه جونُم بِرَت بِگه پس در پِریروز یَگ خَنِه یی دیدِم تِماشایی. ای حاج آقای بنگایی اِقَد تعریف و تمجید کِرد که گفتُم لابُد قصرِ پادِشایه، اما وَختِه رفتِم دیدُم مِثِّ آغُل موش مِمنِه. همی جور به یَگ گُلِه جا چفتِ هم آغل آغل درست کِرده بودن. چشمت روز بد نیبینِه ننه، پاتِه که دراز مِکِردی مُخورد به دیفال، دَستِه که بالا مِکِردی مِچِسبید به چُخت. مُطبَخِش یَگ وِجَبه جا، نِمتِنیستی دولّا راس بِری. او وَخ بِرِیِ ای همه اَدَم یَگ کَفِ دستِ حیاط داش. به بنگاییه گفتُم خُب ننه حالا کُدُم شِه مِخی به مو بِدی؟ گفتِگ طِبِقه ی شیشُم. گفتُم خدا مرگُم بده مو با ای پاهای دردِناکُم چی جور بالا پِیین بُرُم؟ گفت غصه نخور مادر جان آسامسُر دِرِه. دیدُم ها از همی قلک اَهَنی یا دِرِه که اَدم رِه بالاپِیین مِکِنَن. ننه سِوارِش که رفتُم دِلُم آشوب رف. بذش گفتُم حالا دلُم بیگیرِه یا باخوام یَگ رَختی بُشورُم و تُنُک کُنُم چی؟ بیذِرُم تو آسامسُر بیارُم به تو صحن حیاط؟ گفت نِه، تو حیاط که قَدغَنِه، رو بوم بِیِس تنُک کُنِن. اونجِه از حیاط بزرگتر و دلوازترم هستگ، همه جای شهرم دیده مِرِه، یگ خوبی یم دِرِه که به حضرَتَم مِتِنِن سِلام بِدِن. گفتُم قربون غریب الغربا بُرُم، اما ننه! ای بومبه یا آغلِ چُقُک و آغل کِلاغ؟! ننه همی آنتِنایِ کوفتیِ تیلویزییون بود، با یَگ بُرِّه از ای دوری یا که ماهپاره نُشون مِدِه و اَهَن پَرِه های کولر و سیخ و سه پایه و آت و آشغالای همسده ها و طِنافای رخت و زِرپوش و تُنُکه و بیرجامه های رنگِ وارنگ. گفتُم دلشورا همی بود باغ دلگشاتا؟! نِه ننه جان همو حولی کُلِنگیِ خودُم به صدتای ای آپارتمانا می یِرزِه. دیفالاش کُلُفتِه و چارستونش قرص، نِه مث دیفالای این جِه که مِگی کَغذه، یَگ سُلفِه بُکُنی مِلِرزِه، بِلا نسبت، بِلانسبت، گلاب به روتا، تُو مُسترابِش یَگ بادِ از دِلِت کِندِه بِرِه، صداش به هفت طِبِقه میپیچِه. هم یَکی نِمتِنِه بِچَه شِه ، بیشین نکن بُکنِه، زن و شو نِمتِنَن با هم دعوا مُرافه کنن. دوراَجّون شِما بِشِه هم مث سگ پِشِیمون رفتُم چی جور، گفتُم ننه مندلی جان به حولی خودُم بِتِمرگُم بیتَرِه. اَقلِّ کم عصرِه میام به تو صحن حیاُطُم، آسمونِ خدا رِ میبینُم و حظ مُکُنُم ، چار تا گُل و گلدونِ رِ آب مُدُم، روحُم تازه مِرِه. با همسده ها سِلام علیکِ دِرُم، اگِر شبی نصبِ شبی مُردُم جنازَه مِ جمع مکنن به بو نیمییِه. هر وختَم دِلُم بیگیرِه مُرُم به زِرزیمین، در صُندُق رِ که وا مُکُنُم و عسکا و رختا و اِسبابایِ قِدیمِ که میبینُم همه یِ رِفتِگانِ خدا بیامرزی مُدُم. مو اگِر بُرُم تو او آپارتِمانایِ تنگ و تاریک و مولو دق مُکُنم ننه، عمرُم به کِمال نِمِرِسِه. ها ننه! ای یَم سرگدشت خنه تُکونی ما. و ما معنی این "مولو " رو نفهمیدیم!! به فریادم برس ای با مشد دمخور!
بابای گل رخ
پاسخ
" مولو " رو نفهمیدم و نشنیدم ! ، حدس من به دو نکته است : 1 . متن " کپی و پیست " های متناوبی را پشت سر گذاشته و در این میانه دچار تحریف و مخدوشی شده است و این مولو غلطی املایی بیش نیست ! . 2 . اصطلاحی بسیار مهجور و کم کاربرد است که آخرین روزهای عمرش را می گذراند و غیر از نویسنده و اطرافیانش کسی از معنی آن خبر ندارد و زمانی دراز نخواهد گذشت که از خاطرها برود ؛ اصطلاحاتی چنین مهجور در گویش های خراسانی کم نیستند . البته متن چندان دلچسب هم نبود با این وجود از " مُفتِ کَلِّزی " یا بهتر بنویسم " مفت و کالذی " خوشم آمد که عجیب نوستالژیک است ! .
مامان پرهام
1 بهمن 93 12:47
ممنون خیلی خوب بود. خوشمزه و مقوی به نظر می رسه. عکسها هم قشنگ بودند. پدر و فرزندی زیبایی بود...
بابای گل رخ
پاسخ
به یک بار درست کردنش می ارزد ؛ اگر بتوانید شاهدانه ی مرغوب تهیه کنید ، تهیه ی بقیه ی موادش مشکلی ندارد .
پرآبی
1 بهمن 93 22:21
من شنیدم به قناری شاهدونه می خورونن تا سرمست بشه وخوب بخونه!!!!!!!! آذربایجانی ها شاهدانه بوداده رو با گندم بو داده و گردو با هم می خورن،ومیگن نباید شاهدانه خام رو تو خونه نگهداری کرد وبلا فاصله بوداده اش می کنند!!!!!!!!نمی دونم چرا ولی حدس می زنم به همون سرمستیه بی ربط نباشه.
بابای گل رخ
پاسخ
درست حدس زدید ! ؛ از شاهدانه بنگ و گراس و حشیش و ماری جوانا می گیرند و همه ی این ها به شدت توهم زا و شادی آورند و اتفاقا اعتیاد شدیدی هم دارند و این اعتیاد در دراز مدت فعالیت مغز را مختل می کند . دانه ی شاهدانه این عوارض را ندارد اما سرخوشی و شنگولی خاصی دارد !!!! ؛ اعتیاد آور و سمی نیست اما به شکل خاص و غریبی خوشمزه است ؛ موش ها هم در برابر وسوسه ی شاهدانه همیشه عاجز و شکست خورده اند .
یه دوست
29 آذر 97 8:30
چقدر معجون لازمم. نه خواب شب دارم و نه روز. دلم میخواد یه شب بتونم سرِ شب بخوابم و بیدار شم و ببینم تا ظهر فردا و یا حتی تا ساعت ۹-۱۰ صبح خوابیدم. خودم رو بکُشم ۴ ساعت می‌خوابم. 😕
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد