گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 26 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

گل رخ

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ...

1393/8/17 12:26
نویسنده : بابای گل رخ
1,296 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

امسال هم به سنت هر ساله ، تاسوعا و عاشورا رفتیم فردوس ...

برای خانواده ما ( و البته خیلی های دیگه ) هیچ جایی برای عزاداری عاشورا ، فردوس و هیئت حسینی سادات نمی شود . هیئت حسینی سادات و هیئت فاطمیه ی طالار قدیمی ترین جمع های عزاداری سیدالشهدا در منطقه فردوس محسوب می شوند . مراسم عزاداری با همان شکل و شمایلی برگزار می شود که پیرمردان در کودکی دیده اند . نوحه ها ، روضه ها ، مقتل خوانی ها ، غذاهای نذری و دسته های عزاداری در طول سالیان دراز تغییری نکرده اند . همه ی امورات هیئت موروثی مانده اند ؛ مداح هیئت ما شغلش مداحی نیست ؛ مغازه دارد و به سبب اینکه پدر و پدربزرگش ( که آنها هم شغل های دیگری داشته اند ) روضه خوان و مداح هیئت بوده اند ، روضه خوانی و مداحی را آموخته و در ایام عزاداری ، بی هیچ چشمداشتی ، روضه می خواند ؛ متن روضه ها و نوحه هایش هم همان متن های تکراری و قدیمی است اما گویی هر سال زنده و تازه اند و نیازی به " به روز رسانی " ندارند .

متاسفانه بسیاری از یادگارها و نشان های گذشته در زلزله سال 47 فردوس از میان رفته اند و کسی به درستی از تاریخ این هیئت ها اطلاعی ندارد .فردوس پنج هیئت اصلی به نمایندگی از پنج محله ی فردوس قدیم ( قبل از زلزله ) دارد ؛ هیئت حسینی ( محله ی سادات ) ، هیئت فاطمیه ( محله ی طالار ) ، هیئت ابوالفضلی ( محله ی میدان ) ، هیئت موسی بن جعفر (ع) ( محله ی عنبری ) و هیئت جواد الائمه ( محله ی سردشت ) ؛ در سال های اخیر چندتایی هیئت جدید هم شکل گرفته اند که نماینده ی آن دسته از ساکنین فردوس هستند که اصالتا از محله های پنج گانه فردوس محسوب نمی شوند ؛ روستایی ها و سایر مهاجرین اعضای این هیئت ها هستند و البته فقط همان پنج هیئت قدیمی مراسم نخل گردانی دارند .

شب عاشورا ، نخل ها برای مراسم مقتل خوانی آذین می شوند و مردم در کنار نخل ها شمع روشن می کنند . 

به روال هر ساله هیئتی های سادات عجله ای برای آماده کردن نخل نداشتند ! .

روز عاشورا ، یک ساعتی مانده به اذان ظهر ، هیئت کم کم آماده ی بلند کردن نخل و بردنش به مصلی بود .

لحظه های غریبی است این لحظه ها ؛ خون ها به جوش می آیند و بغض ها می ترکند ؛ بیشتر از همه یاد هیئتی هایی که پارسال بوده اند و امسال رفته اند حزن انگیز است . با اولین نوحه ای که از بالای نخل خوانده می شود ، اشک ها جاری می شوند ... 

وقتی همراه با ضربه های دهل هیئت ، نخل یکباره از جا کنده شده و به راه می افتد جمعیت در اوج هیجان است .

در چهار راه اصلی شهر چهار نخل دیگر هم به نخل سادات پیوستد و نماز جماعتی بزرگ بر پا شد .

بعد از نماز نخل ها به مصلی شهر برده می شوند ؛ به احترام سادات و قدمت هیئت ها ، نخل سادات جلودار است و نخل های هیئت های فاطمیه و ابوالفضلی و موسی بن جعفر (ع) و جوادالائمه به ترتیب حرکت می کنند .

مراسم مقتل خوانی به شیوه و روش هر ساله برگزار می شود . همان روضه ها و همان اشعار همیشگی اما هیچ احساسی از تکراری بودن ندارند . 

اوج مراسم مقتل خوانی در این ابیات تجلی می کند و افراد زیادی از حال می روند : 

 

روایت است که چون تنگ شد بر او میدان 

فتاده از حرکت ذوالجناح و ز جولان

نه سید الشهدا بر قتال طاقت داشت

نه ذوالجناح دگر تاب و استقامت داشت

کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد

به رنگ پرتوی خورشید ، بر زمین افتاد

هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم ، عرش بر زمین افتاد

 

این مقتل خوانی از آن مراسمی است که فقط روضه خوانی آشنا و محلی باید بخواندش و چند باری که غریبه هایی بر منبر مقتل خوانی ظهر عاشورا در فردوس بالا رفته اند نتوانسته اند حق مطلب را ادا کنند و جماعت عزادار سید الشهدا فیض چندانی نبرده اند ؛ مرحوم فردوسی پور ، بزرگ مقتل خوان سال های گذشته در فردوس بود ؛ مزارش هم در همان مصلی است . مرحوم دانش سخنور هم سال ها پیش از این ، مقتل خوانی مسلط در فردوس بوده که هنوز هم پیرمرد ها از منبرش یاد می کنند .

من و شهاب همیشه و هر ساله ، چسبیده به منبریم ، شهاب که کوچکتر بود همیشه بعد از دویدن جلوی نخل ( البته روی شانه های من ! ) به پای منبر که می رسید می خوابید و آخر مقتل خوانی و وقت دعا بیدار می شد .

بعد از مقتل خوانی ، نخل ها را از مسیری مشترک به هیئت ها برمی گردانند و اولین هیئتی که از جمعیت جدا می شود هیئت حسینی سادات است . هیئتی های هیئت های مختلف ، تا سال آینده و عاشورایی دیگر از هم خداحافظی می کنند .

نهار آبگوشت نذری است که مختص هیچ گروهی نیست و غربیه و آشنا با هم بر سر سفره می نشینند ؛ تقریبا تمام ساکنان فردوس در همه ی هیئت ها اطعام می شوند . امسال سر سفره ، دوستی کمی " پطیر نذری " که در طول مراسم از داخل نخل آویخته شده بود برایم آورد ؛ در عکس پانزدهم سر تیر اصلی نخل را بر شانه دارد .

 

پسندها (5)

نظرات (5)

مامان پرهام
19 آبان 93 18:33
گریه شهاب خیلی زیبا بود
پرآبی
19 آبان 93 19:22
عزاداری هاتون قبول، کنار این اشکهای معنایی دعا برای گناهکار ها رو فراموش نکن ،که خیلی محتاجم.
عمو ممد آقا
14 شهریور 94 14:19
کاش در مورد من و روز عاشورا میگفتی .به ویژه لقد بر جگر مرحوم میر رضوی
رضا
28 آذر 97 17:02
تا قبل از خوندن وبلاگتون فکر می‌کردم نخل فقط مخصوص یزدی‌هاست. توی عزاداری‌هایی که از تلویزیون هم پخش میشه تا حالا ندیده بودم نخل رو توی شهرهای دیگه‌ای نشون بدند. و مقتل خوانی و باقی مراسم هم مثل یزد اجرا میشد. جالب بود برام.
رضا
30 آذر 97 21:28
برعکس نظر مامان پرهام، فکر میکنم گریه‌ی شهاب خیلی هم دردناکه. آدم از خودش خجالت میکشه اگر تو این مراسم بِره و به قول همکارم‌ مثل بُت فقط نگاه کنه و حتی قطره‌ای اشک نریزه. اشک دل آدم رو سیقل میده و نرم میکنه. شاید هم سنگدلی و شقاوت رو کم میکنه و آدم دل رحم میشه.  خدا این پسر زیبا و معتقد رو براتون نگهداره. بگید سال‌های بعد که تو این مراسم‌ها رفت و اشک‌ ریخت برای ما هم دعا کنه. 🙏
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد