بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ...
به نام خدا
امسال هم به سنت هر ساله ، تاسوعا و عاشورا رفتیم فردوس ...
برای خانواده ما ( و البته خیلی های دیگه ) هیچ جایی برای عزاداری عاشورا ، فردوس و هیئت حسینی سادات نمی شود . هیئت حسینی سادات و هیئت فاطمیه ی طالار قدیمی ترین جمع های عزاداری سیدالشهدا در منطقه فردوس محسوب می شوند . مراسم عزاداری با همان شکل و شمایلی برگزار می شود که پیرمردان در کودکی دیده اند . نوحه ها ، روضه ها ، مقتل خوانی ها ، غذاهای نذری و دسته های عزاداری در طول سالیان دراز تغییری نکرده اند . همه ی امورات هیئت موروثی مانده اند ؛ مداح هیئت ما شغلش مداحی نیست ؛ مغازه دارد و به سبب اینکه پدر و پدربزرگش ( که آنها هم شغل های دیگری داشته اند ) روضه خوان و مداح هیئت بوده اند ، روضه خوانی و مداحی را آموخته و در ایام عزاداری ، بی هیچ چشمداشتی ، روضه می خواند ؛ متن روضه ها و نوحه هایش هم همان متن های تکراری و قدیمی است اما گویی هر سال زنده و تازه اند و نیازی به " به روز رسانی " ندارند .
متاسفانه بسیاری از یادگارها و نشان های گذشته در زلزله سال 47 فردوس از میان رفته اند و کسی به درستی از تاریخ این هیئت ها اطلاعی ندارد .فردوس پنج هیئت اصلی به نمایندگی از پنج محله ی فردوس قدیم ( قبل از زلزله ) دارد ؛ هیئت حسینی ( محله ی سادات ) ، هیئت فاطمیه ( محله ی طالار ) ، هیئت ابوالفضلی ( محله ی میدان ) ، هیئت موسی بن جعفر (ع) ( محله ی عنبری ) و هیئت جواد الائمه ( محله ی سردشت ) ؛ در سال های اخیر چندتایی هیئت جدید هم شکل گرفته اند که نماینده ی آن دسته از ساکنین فردوس هستند که اصالتا از محله های پنج گانه فردوس محسوب نمی شوند ؛ روستایی ها و سایر مهاجرین اعضای این هیئت ها هستند و البته فقط همان پنج هیئت قدیمی مراسم نخل گردانی دارند .
شب عاشورا ، نخل ها برای مراسم مقتل خوانی آذین می شوند و مردم در کنار نخل ها شمع روشن می کنند .
به روال هر ساله هیئتی های سادات عجله ای برای آماده کردن نخل نداشتند ! .
روز عاشورا ، یک ساعتی مانده به اذان ظهر ، هیئت کم کم آماده ی بلند کردن نخل و بردنش به مصلی بود .
لحظه های غریبی است این لحظه ها ؛ خون ها به جوش می آیند و بغض ها می ترکند ؛ بیشتر از همه یاد هیئتی هایی که پارسال بوده اند و امسال رفته اند حزن انگیز است . با اولین نوحه ای که از بالای نخل خوانده می شود ، اشک ها جاری می شوند ...
وقتی همراه با ضربه های دهل هیئت ، نخل یکباره از جا کنده شده و به راه می افتد جمعیت در اوج هیجان است .
در چهار راه اصلی شهر چهار نخل دیگر هم به نخل سادات پیوستد و نماز جماعتی بزرگ بر پا شد .
بعد از نماز نخل ها به مصلی شهر برده می شوند ؛ به احترام سادات و قدمت هیئت ها ، نخل سادات جلودار است و نخل های هیئت های فاطمیه و ابوالفضلی و موسی بن جعفر (ع) و جوادالائمه به ترتیب حرکت می کنند .
مراسم مقتل خوانی به شیوه و روش هر ساله برگزار می شود . همان روضه ها و همان اشعار همیشگی اما هیچ احساسی از تکراری بودن ندارند .
اوج مراسم مقتل خوانی در این ابیات تجلی می کند و افراد زیادی از حال می روند :
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح و ز جولان
نه سید الشهدا بر قتال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب و استقامت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتوی خورشید ، بر زمین افتاد
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم ، عرش بر زمین افتاد
این مقتل خوانی از آن مراسمی است که فقط روضه خوانی آشنا و محلی باید بخواندش و چند باری که غریبه هایی بر منبر مقتل خوانی ظهر عاشورا در فردوس بالا رفته اند نتوانسته اند حق مطلب را ادا کنند و جماعت عزادار سید الشهدا فیض چندانی نبرده اند ؛ مرحوم فردوسی پور ، بزرگ مقتل خوان سال های گذشته در فردوس بود ؛ مزارش هم در همان مصلی است . مرحوم دانش سخنور هم سال ها پیش از این ، مقتل خوانی مسلط در فردوس بوده که هنوز هم پیرمرد ها از منبرش یاد می کنند .
من و شهاب همیشه و هر ساله ، چسبیده به منبریم ، شهاب که کوچکتر بود همیشه بعد از دویدن جلوی نخل ( البته روی شانه های من ! ) به پای منبر که می رسید می خوابید و آخر مقتل خوانی و وقت دعا بیدار می شد .
بعد از مقتل خوانی ، نخل ها را از مسیری مشترک به هیئت ها برمی گردانند و اولین هیئتی که از جمعیت جدا می شود هیئت حسینی سادات است . هیئتی های هیئت های مختلف ، تا سال آینده و عاشورایی دیگر از هم خداحافظی می کنند .
نهار آبگوشت نذری است که مختص هیچ گروهی نیست و غربیه و آشنا با هم بر سر سفره می نشینند ؛ تقریبا تمام ساکنان فردوس در همه ی هیئت ها اطعام می شوند . امسال سر سفره ، دوستی کمی " پطیر نذری " که در طول مراسم از داخل نخل آویخته شده بود برایم آورد ؛ در عکس پانزدهم سر تیر اصلی نخل را بر شانه دارد .