گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

گل رخ

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش ...

1393/11/26 11:37
نویسنده : بابای گل رخ
2,733 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

اول :

بعد از اون ماجرای مشاهده ی شکم و تشبیه شدن به رانندگان تریلی و " حس بد رژیم " ، چند روزی قصد کردم که رژیم لاغری بگیرم و ... نشد ! ؛ توی این دوره ی فراق ( یا شاید فراغ ! ) ، کمی به اعتماد به نفسم پر و بال دادم و در نهایت کشف کردم که داشتن " شکم " در کل چیز چندان بدی هم نیست ! .

این منم ، در نقش یک راننده ی تریلی ! :

خرداد که با عباس و علی می رفتیم بندرعباس ، این عکس رو کنار باغ های پسته ی راور و مجاور یک چاه موتور کشاورزی گرفتیم . شب قبلش در " دیگ رستم " ، من داخل کابین تریلی خوابیدم و عباس و علی ، " آواز خوانان و شلنگ اندازان " ، در عقب کیسه های سنگ آهن و انتهای تریلی ، زیر آسمان صاف و دلگشای کویر ! ...

سحرگاهان ، توفان شن غافلگیرشان کرده بود و صبح این جا نگه داشتیم تا در آب زلال و خنک کنار جاده ، تنی بشویند و " شوخ " بگشایند ! .

دوم :

موهای گل رخ ، حسابی اسباب زحمت شده بود و اذیتش می کرد . هفته قبل با مامان رفتند آرایشگاه و مدل پسرانه کوتاهش کردند ؛ خیلی خیلی راحت شده ...

سوم :

یکی از دانش آموزهای خوش ذوق ! ( البته ذوقش رو خودم پرورش دادم و هدایت کردم ! ) وقتی از علاقه من به یاس رازقی خبردار شده بود ، چند تایی بوته ی یاس برام آورد ؛ از کارش خیلی خوشم آمد و نمره ی 3/5 فیزیک سوم ریاضی در دی ماه رو به 20 تغییر دادم ؛ البته که مستمر دی ماه و خرداد هم 20 شد ! .

دانش آموز ( ایضا خوش ذوق ! ) دیگری هم برای من " یاس عمامه ای " پیدا کرد و نمره اش در تجدید نظر نهایی ، تغییر قابل ملاحظه ای کرد ! .

به همت دانش آموزها ، بالکن از یاس رازقی مملو شده است ؛ 7 بوته ی رازقی و 1 بوته ی رازقی عمامه ای ...

بهار و تابستان خوش بویی در انتظار ماست ...

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان پرهام
26 بهمن 93 13:13
سلام نقش راننده ی تریلی داشتن هم نقش خوبیه. حس رهایی داره درسته؟ یله توی جاده ها و خوابیدن توی کویر و... و اما شما نمره ی تک رو به20 تغییر دادید؟ هنردر خدمت علم! جالب بود
بابای گل رخ
پاسخ
اگر 500 میلیون خرج کنید و ولوو یا اسکانیا بخرید ، راننده بودن و " یله " بودن و رهایی ، خیلی حس جالبی داره ، خیلی زیاد ؛ اما اگه به 100 و 150 میلیون بسنده کنید و هوو یا دنگ و فنگ ( " دانگ فنگ " نام برندی چینی است که رانندگان " دنگ و فنگ " خطابش می کنند . ) بخرید ، چندان از این یلگی و رهایی لذت نخواهید برد . البته خوابیدن در تابستان ، در کنار جاده ، در عمق کویر ، در قسمت بار تریلی و زل زدن به آسمان خاص مناطق مرکزی ایران ، خاطره ای عجیب فراموش نشدنی است ؛ کویر حس و حال خاص و عجیبی داره . بعضی از دانش آموز های من ، " کودکان کار " هستند و فقط برای ساکت کردن غرغر والدین به مدرسه می آیند ؛ نسبت به سن و سالشان خیلی بزرگ تر و مردانه تر رفتار می کنند و البته چندان اهل درس نیستند !!!. دانش آموزی که درک کند معلمش بیشتر از یاددهی و یادگیری ترمودینامیک ، به رازقی علاقه دارد ، نمره ی 20 هم برایش کم است !!! .
مهدی شمس آبادی
26 بهمن 93 13:19
یکان یکان و بند بند بایدت پاسخ گفت!! در کل چیز بدی نیست!! اوقات فراغتت زیاد شده قلمت زده جاده خاکی!! برادر این ترکیب "چاه موتور کشاورزی " دیگه چه صیغه ایه و گیرم آواز خوانان خوابیدن را یه جورایی ریدیفش کردیم اما شلنگ اندازان رو کجای دلم بذارم!!؟ تصویرهای پارادکسی متعلق عارفانگیست نه فراغت!! البته موی کوتاه راحتها در پی دارد اما آن آشفتگی و پریشانی نیز بی لطفی نبود بل مجموعه ی الطاف بود و گلی با زلف پسرانه هم برای خودش کلی دلبری می کند اما مظلومانه!! و این گل و نمره آدمو یاد اون دوبیت میندازه : گل نعمتیست هدیه فرستاده از بهشت مردم کریمتر شود اندر نعیم گل.... و کرم شما گل کرده و دست و دلبازها شده اید و نمره ی فیزیک !!! دانش اموز خوش ذوق را ... باز جستی روزگار وصل خویش !! بزرگ بود واز اهالی امروز بود و حرف آب و درخت را چه خوب می فهمید!! پریشادخت شعر روزگار ما به هیات گنجی درآمدی بایسته و آز انگیز . . . نامت سپیده دمیست که بر آسمان می گذرد.
بابای گل رخ
پاسخ
ترکیب " آواز خوانان و شلنگ اندازان " اشاره ای به خاطره ای قدیمی است که زمانی در طفولیت و به وقت شنیدن قصه ی " خروس زری ، پیرهن پری " از رادیوپخش قدیمی ، رخ داده بود و برادر ها مفهومش را درک می کنند ! . عادت من این است که هنگام نوشتن ، برای هر کدام از آشنایان که به خاطرشان بیاورم ، اشاره ای و کلمه ای بنویسم ؛ مثل همین " شوخ " که برای ارشدهای ادبیات نوشتم و اصلا ندیدند یا آن جمله ی ندیده و نخوانده ی " باغ انار " ! ...
الهه
26 بهمن 93 19:51
جون داداش قیافه عبوس تون رو که دیدم، کوپ کردم بهتون نمیخوره اهل گل و گیاه باشین!! گل میگیرین و نمره میدین؟!!! اینجوری باج گیری برا نمره دادن رو دیگه نشنیده بودم!!
بابای گل رخ
پاسخ
باج گیری کجا بود ؟! وقتی کسی برای شما گل بیاره ، نباید ازش تشکر کنید ؟!!!
مهدی شمس آبادی
27 بهمن 93 11:52
اتفاقا شوخ را دیدند و یاد سفرنامه ی ناصرخسرو افتادند و درمکی چند و این جوانان و ... و بعد که نوشته ی شما را دیدیم یاد آن حکایت عطار افتادیم که در کتابهای درسی هم آمده است که : بوسعید مهنه در حمام بود// قائمش افتاد و مردی خام بود .... ، بعد که یاد این حکایت افتادیم یادمان آمد از مقدمه ی خوب خوب خوبها _ شفیعی کدکنی عزیز_ بر اسرار التوحید و بعد فهمیدیم که هردوتامون شاید یادمون باشه اما یاد نگرفتیم!! یعنی همون قصه ی از دانش تا دانایی راه بسیار است !!از من و تو که گذشت به گلی جون یاد بده که هر چیزی رو یاد بگیره !! این ماجرای باغ انار رو خاطرم نیست باید برم بگردم و بچرخم و ببینم اشارتت به چیه. راستش فکر نمی کردم هدایای معنوی که دریافت می کنم باید رسید بدم !! به جان بزرگ علوی
یه دوست
28 آذر 97 16:42
۱_ الان خوبید و دیگه به رژیم نیاز ندارید. ۲_ دختر باید موهاش بلند باشه. موی فر هر چقدر بلندتر باشه بستنش راحت‌تره. ۳_ خوش به حال شما بخاطر داشتن گل‌های به این زیبایی و خوشبویی و خوش به حال گل‌ها بخاطر داشتن باغبان به این باسلیقه‌ای  
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد