گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

گل رخ

سلطان مورچه ها

به نام خدا تعطیلات عید نوروز در فردوس ، چند مرتبه ای برای جمع کردن رستنی های بهاری به صحرا رفتیم . مطلبش را خواهم نوشت ؛ در این تفرج های بهاری ، یکی از سرگرمی های دوران کودکی ، به خاطرم برگشت . بچه که بودیم ، با پسر خاله ام مهدی ، که نزدیک به سالی از من بزرگ تر بود و شباهت های زیادی در ظاهر و باطن به یکدیگر داشتیم ، از کوچکترین فرصتی برای تفرج و صحرانوردی استفاده می کردیم ؛ با دوچرخه تا " کفتر کوه " و " کوه قلعه " و اسلامیه می رفتیم ؛ انبانی سنگ جمع می کردیم و سگ های ولگرد را تعقیب و تا تمام شدن تمام سنگ ها ، سگ ها را رها نمی کردیم . بین فردوس و اسلامیه و در مسیر شاه جوی بلده ، مکان مورد علاقه ی ما بود ؛ مردم فرد...
5 ارديبهشت 1394

یک من ماست چقدر کره داره ؟

به نام خدا نوروز امسال و در سفر به فردوس ، اوقات خوشی داشتیم و موضوع سنگ کلیه و درد های شروع سال رو فراموش کردم ؛ هنوز فرصت نشده که مطلب زیادی از تعطیلات عید بنویسم . در فردوس تعریف های زیادی از " ماست بند " ی شنیدم که کره ی محلی تهیه می کند و مشتریان زیادی هم دارد ؛ من هم ، که مشهور به مخالفت با هر گفتاری هستم و مثال های نقض زیادی همیشه در آستین دارم ، مدعی بودم که کره ی تولیدی جناب ماست بند " کره ی ماست " نیست و کره ی خامه است ! . شاهدش هم لبنیاتی محله ی خودمان که کره ی خامه را کیلویی 17 تومان می فروشد و کره ی ماست را کیلویی 30 تومان ( تقریبا دو برابر ! ) . در حقیقت دو روش برای تولید کره وجود دارد : روش اول ...
30 فروردين 1394
47857 1 12 ادامه مطلب

گرماست

به نام خدا گرماست ( gormast ) غذایی ساده و خاص چوپانان خراسانی است . غذایی که بیشترین نوستالژی بهار را در ذهن بچه های کویر زنده می کند ( البته اگر روح و روانی آماده داشته باشند که در 99 درصد بچه های کویر چنین روح و روانی سراغ ندارم ! ) . البته این غذای ساده برای کامل شدن و جاودانه ماندن نیاز به ملزوماتی دارد که چندان در دسترس بیشتر مردم نیست ؛ چوپانان خراسانی ، در فصل بهار ( اواسط اسفند تا اواخر اردیبهشت ! ) درون مشک کوچکی که از پوست گوسفند درست می شود و مشکوله ( مشک کوله ) نام دارد ، شیرِ گرم و خام گوسفندی را می ریخته اند ( حالا خبر ندارم که چگونه اند ! ) و مشک را از کنار خورجین و پالان خرشان آویزان می کرده اند ؛ در طول روز و بالا و پ...
28 فروردين 1394

لبیک یا علی النقی

به نام خدا یکی از شاگردها در ایام تعطیلات نوروزی همراه با خانواده به سفر عتبات عالیات رفته و مهر و تسبیحی هم برای من سوغات آورده بود ؛ یکشنبه سر کلاس از حال و هوای عراق پرسیدم ؛ اینکه کجا بوده و کجاها رفته ... - محروقی ، بیشتر کدام شهر بودید ؟ - بیشتر کربلا اما نجف ، کوفه ، کاظمین و سامرا هم رفتیم . - سامرا ؟ مگه اجازه ی رفتن به سامرا را هم داشتید ؟ - نه آقا ، حج و زیارت سامرا نمی بره ؛ خودمون با ون های عراقی ها رفتیم ، آزاد رفتیم . - تا خود حرم هم رفتین ؟ - بله آقا ، یک شب هم سامرا بودیم و توی خود حرم خوابیدیم ؛ شام هم یک پلو قیمه ی پرگوشت دادند خوردیم . - اجازه دادند ؟ امنیت داشت ؟ کسی بود ؟ - بله آقا ، کلی کارگر...
19 فروردين 1394

رشد

به نام خدا جمعه جشن تولد کوچکی برای 4 سالگی گل رخ گرفتیم . امروز که عکس های 4 سال گذشته رو مرور می کردم ، از سرعت عجیب گذر زمان متعجب شدم ! . فروردین 90 ، اولین روز تولد دو ماهگی 3 ماهگی 9 ماهگی زمستان 90 فروردین 91 یک سالگی یک و نیم سالگی دو سالگی اولین روزهای ترک شیر مادر 3 سالگی  4 سالگی فکر نکنم که همیشه لازم باشه که " بر سر جوی بنشینیم " و " گذر عمر " رو ببینیم ؛ همین عکس ها " ز جهان گذران ما را بس " ! .   پی نوشت : یادم رفت که بنویسم  تو...
16 فروردين 1394

خوش به حال روزگار !

به نام خدا بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ های سبز بید عطر نرگس ، رقص باد نغمه ی شوق پرستوهای شاد  خلوت گرم کبوتر های مست   نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار   خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب  خوش به حال آفتاب   ای دل من گرچه در این روزگار جامه ی رنگین نمی پوشی به کام باده ی رنگین نمی نوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می باید ، تهیست !...
2 فروردين 1394

سلطان دردها

به نام خدا جمعه ، آخرین روز سال 93 رو با درد کلیه آغاز کردم ؛ گمان نکنم که در عالم پزشکی دردی شدیدتر از درد کلیه وجود داشته باشه ؛ بی جهت نیست که این درد رو " سلطان دردها " لقب داده اند . صبح جمعه رفتم بیمارستان رضوی و دو آمپول دیکلوفناک و دیازپام زدم ؛ تا برگشتن به خانه درد ساکت شد اما حمله ی اصلی سر سفره ی نهار و بعد از خوردن دومین قاشق سبزی پلو ماهی شروع شد ! . " سلطان دردها " قابل توصیف نیست ! ؛ دل پیچه ی شدید ، حالت تهوع و درد وحشتناک پهلوها ... ؛ عصر جمعه دوباره رفتم بیمارستان رضوی و دو آمپول مرفین و سه آمپول " ناشناس " دیگه تزریق کردم اما سلطان رهایم نکرد ؛ پرستارهای اورژانس بیمارستان رضوی و متخص...
2 فروردين 1394

صدای پای بهار

به نام خدا این که از لابلای صفحات کتاب های درسی ، مطلبی پیدا کنیم که بیشترین قرابت و نزدیکی رو با اوضاع و احوال و شخصیت های خانواده داشته باشه ، بسیار جالبه و دلنشینه ! ؛ مطلب زیر رو بخونید :   چند شب قبل ، شهاب مشغول نوشتن مشق بود و مامان هم طبق معمول به کمکش شتافته ! ؛ به محض شنیدن کلمه ی " شهاب " از لابلای کلماتی که مامان به شهاب دیکته می کرد ، گوشم تیز شد و پرسیدم که کجای کتاب از " شهاب "نام و نشانی آمده است و درس بسیار جالب بالا رو نشانم دادند . خیلی جالب بود که شخصیت های این درس ( بدون هیچ اغراقی ! ) این همه به شخصیت های خانواده ی ما نزدیک باشند ! ؛ دختری ( که ما مسلم می دانیم اس...
21 اسفند 1393

سلطان جهانم به چنین روز غلام است

به نام خدا عکس بالا رو چند دقیقه ی پیش از یاس های رازقی توی بالکن گرفتم . گلدان ها پر از غنچه های یاس شده و نه یکباره که روزی 2 یا 3 گل می شکفند ؛ اونم توی زمستان و در فاصله ی کمی از سوز سرمایی که بیرون در جریانه ؛ خدایا ! ... این بوی دل انگیز یاس رازقی " قند مکرر " شده است ؛ غنچه ها برای اولین بار در غروب باز می شوند و نمی تونید تصور کنید که چه عطری دارند ! . تمام شب عطرشون توی دماغ منه ؛ غوطه ور در بوی یاس می خوابم و بیدار میشم ؛ جای خوابم رو بردم کنار بالکن ! ؛ این گیاه فوق العاده است ؛ فقط گل محمدی می تونه باهاش رقابت کنه ؛ با این تفاوت بزرگ که گل محمدی غیر از اردیبهشت در بقیه ی ایام سال بوته ی بزرگ و بی حاصلی به حسا...
10 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد