گل رخگل رخ، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره
شهاب شهاب ، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

گل رخ

شور گوجه فرنگی

به نام خدا  خراسانی ها عموما و مشهدی ها خصوصا عاشق " شور گوجه فرنگی " یا به قول بعضی " سالاد گوجه فرنگی " هستند . ما هم که به دنیا از دریچه شکم نگاه می کنیم ، از بقیه مستثنی نیستیم ! . هر سال در پاییز اقدام به درست کردن شور گوجه فرنگی می کردیم اما امسال با دیدن گل کلم تازه و حس و حال ماه مبارک ( در این ماه و در طول روز ذهن ما مشغول خیال پردازی در مورد خوراکی ها و نوشیدنی هاست ! ) زودتر از همیشه شور گوجه فرنگی درست کردیم . روش درست کردن این چاشنی خوشمزه خیلی خیلی راحته ؛ مواد اولیه به کار رفته در این شور تنوع زیادی داره ، گل کلم ، برگ کلم ، سیر ، هویج ، خیار ، کرفس ، لوبیا سبز ، بادمجان ، گوجه فرنگی کال و ......
26 تير 1393

ادبيات، گمشده نسلي که نوستالژي ندارد

18 تيرماه روز «ادبيات کودک و نوجوان» است، به پاسداشت درگذشت بزرگ اين عرصه يعني «مهدي آذريزدي» خالق آثار ارزشمندي براي کودکان و نوجوانان که سرآمد همه آن‌ها «قصه‌هاي خوب براي بچه‌هاي خوب» است. کمتر کسي از بچه‌هاي دهه شصت است که شعرهاي شيرين کتاب‌هاي «حسني نگو يه دسته گل»، «دزده و مرغ فلفلي»، «خروس نگو يه ساعت» يا ... را از ياد برده باشد يا وقتي باران مي‌بارد ناخواسته «باز باران با ترانه ...» را زير لب زمزمه نکند، انار که مي‌بيند شعر «صد دانه ياقوت» را نخواند و هنوز که هنوز است وقت قصه گفتن به ياد مادربزرگِ روزها...
22 تير 1393

تولد شهاب

امروز شهاب 10 ساله شد . فعلا این جا نوشتم تا سر فرصت عکس هایی ازش بزارم ! . این کیک تولدش :  طبق معمول مراسم تولد ( یا به قول گل رخ : تتبد ! ) با حضور عمو عباس و پرنیان برگزار شد . 3 نفر از همبازی های شهاب هم حضوری افتخاری داشتند ! . امروز صدمین سالگرد شروع جنگ جهانی اول هم بود ! .  و یک مناسبت دیگه اینکه روز تولد من ( 26 دسامبر 1977 ) هم زمان با روز فوت چارلی چاپلین بوده و روز تولد شهاب هم زمان با فوت مارلون براندو ! دو تا از بهترین هنرمندانی که من دوست دارم ! .       ...
7 تير 1393

زردآلو

به نام خدا  به محض تعطیل شدن مدارس ابتدایی رفتیم فردوس . هفته بعدش من با عباس و علی ، با تریلی علی ، رفتیم بندر عباس ؛ جریان اون سفر رو توی یک فرصت دیگه می نویسم . مثل همیشه ، آخر خرداد برای ما فصل زردآلو خوردنه ! . زردآلوهای باغ ما از نوعی بسیار بسیار آبدار و شیرینه ! . یک درخت زردآلوی بزرگ و پر شاخ و برگ توی باغ ما هست که هر سال میزبان جمع کثیری آدم و پرنده و حشره و شغال و جوجه تیغیه . باباآقا تا جایی که دستش برسه زردآلوها رو میچینه با این وجود قسمت زیادی از میوه دور از دسترس نردبان و بشکه و چهارپایه قرار داره و نصیب پرندگان و حشرات میشه . زردآلوهای رسیده بیشتر اوقات با سقوط آزاد مثل یک گلوله عسل می ترکند ! .  زرد...
1 تير 1393

یاس رازقی

به نام خدا  16 سال قبل وقتی در دوره لیسانس درس می خوندم استادی داشتم به نام استاد زمانپور ؛ مردی نه چندان مسن اما با موهایی سفید مثل برف . استاد آزمایشگاه بود و تکیه کلامش " بابا " . همیشه بوی عطر خوشایندی می داد . یک بار پرسیدم : استاد اسم عطری که می زنید چیه ؟ خندید و گفت : من عطر نمی زنم اما توی خونه چند تا گلدان یاس رازقی دارم ؛ هر صبح چند تا  گل یاس می چینم و می ریزم توی جیب پیرهنم ... . بعدش دست کرد توی جیبش و سه چهار تا گل یاس رازقی داد به من ، بوی خیلی خوشایندی داشت ، خیلی خوشم اومده بود ، دوست داشتم یک زمانی من هم چند تا گلدان رازقی داشتم و این کار رو می کردم ... . این موضوع مثل یک فکر از یاد رفته توی...
2 خرداد 1393

قصه های کودکانه

به نام خدا  این روز ها گل رخ موقع خواب بعد از ظهر یا شب ، خیلی علاقمند شنیدن قصه شده ؛ یعنی دقیقا توی همون سنی که قصه گفتن برای شهاب رو شروع کردیم . احتمالا مادرم هم در همین سن برای من قصه گفتن رو شروع کرده ! قصه های گل رخ هنوز خیلی ساده و کوتاهه ؛ یکی بود یکی نبود ؛ یک دختری بود به نام گل رخ که با مامان و بابا و داداشش توی یک شهر قشنگ زندگی می کرد ... . ادامه قصه اتفاقات ساده و همیشگی روزانه است . این که با پرنیان بازی کرد ، با داداشش سیب زمینی سرخ کرده خورد و با باباش رفت مغازه و خوراکی خرید ! . همیشه هم وقتی به پایان قصه می رسیم با اصرار گل رخ برای ادامه دادنش مواجهیم : بگو ، بگو ، بگو ... ! . قصه های شه...
27 ارديبهشت 1393

کفش جدیدی برای نخل مرداب

به نام خدا  دیشب بعد از مدت ها که قصد عوض کردن گلدان نخل مرداب رو داشتم ؛ رفتیم بازار گل و گیاه فتح آباد و یک گلدان شیشه ای خریدیم . بیچاره نخل مرداب رو داخل یک بطری نوشابه خانواده کهنه خریده بودم ، گیاه تمام زمستون رشد کرده بود و تحمل اون " کفش " کهنه و پاره و ضایع رو نداشت ! این بود :      بعد از نو شدن کفش شد این :     با این تیپ جدید میشه گذاشتش گوشه خونه ! همه به لباس نو و جدید نیاز دارند .   ...
19 ارديبهشت 1393

همایش فیزیک برای کودکان

به نام خدا پنجشنبه هفته گذشته با شهاب و گل رخ رفتیم همایش فیزیک در ناحیه 1 مشهد . یک کارگاه جدیدی برگزار شده بود با نام فیزیک و کودکان ؛ جالب بود ، به بچه ها خیلی خوش گذشت . البته برای گل رخ خیلی مفهومی نداشت ؛ بهتره بگم ما از مفهوم این کارگاه توی ذهن گل رخ چیزی نفهمیدیم ! چون خیلی وقت ها بچه ها با تجربه هایی آشنا میشن که فکر می کنیم درکی ازش ندارند ، اما ما درکی از اثر اون تجربه توی روح و روان بچه ها نداریم . شهاب بعد از معاینه دندون هاش توسط خانم دکتر ، توی مسواک زدن آخر شب دقت بیشتری به خرج میده ... بچه ها موقع برگشتن از خستگی زیاد بیهوش بودند ... .        اینم از اثرات آموزش مفاهیم فیزیک...
11 ارديبهشت 1393

ماست گوسفندی

به نام خدا  فصل بهار دلنشین ترین فصل سال است . به چند دلیل : * تعطیلات اول و آخرش ! * هوای مطبوع و همیشه گرفته اش ... من عاشق هوای قبل از بارندگی و رگبار شدید بهاری هستم . وقتی هوا از تراکم ابر در وسط روز مثل دم صبح نیمه روشن است و هر لحظه احتمال باز شدن شیر آسمان وجود دارد ! * و خوراکی های مخصوصش ! بهترین خوراکی این روز ها به نظر من ماست گوسفندی است ؛ با اون طعم قوی و در عین حال دلنشین ... بچه که بودیم ، پدرم این روز ها شیر گوسفندی می خرید ، بعد از جوشاندن ، با یک همزن دستی ، که از نی درست شده بود و هیچ وقت نفهمیدم از کجا میشه مشابهش رو خرید ، شیر ها رو داخل قابلمه هم می زد ؛ شیر گوسفندی خیلی غلیظ تر و چربتر از شیر گاوه ، ب...
28 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رخ می باشد